حسب الحال مشتاقی قسمت دوم

(421)
بازار مسلمین
چند باری خدمت شیخ عرضه داشتم به عینه لاشه موش در بازار خوراک و ارزاق شهر دیده ام ، حکم بیع و شراء این بازار چیست. شیخ با آنکه روزگار هنوز در حکومت پهلوی بود در هر دفعه سوال می فرمود : هر آنچه از بازار مسلمین تهیه گردد ، حلال است و در آن نباید تفرس و وسواس به خرج داد.
توضیح:خاطره ای از آقای حاج مصطفی جباری
(422)
لوح محفوظ
مرحوم حجت الاسلام و المسلیمن آقای حاج سید ابوالحسن حافظیان (ره) با تحقیق و تتبع طاقت فرسا لوحی را تهیه کرده اند و آن را ((لوح محفوظ)) نام نهاده اند که شرح آن در کتاب مفصلی به همین نام آمده و خواص بسیار دارد ، از آن جمله است حفظ و حراست اهالی و محیطی که آن لوح در آنجا نصب می شود.
در اطاقی که شیخ می خوابیدند این لوح نصب شده بود. ایشان در دوران کهولت از سرما شکوه داشتند و از وسائل گرما زا نظیر تشک برقی استفاده می کردند که این تشک به جهت فرسودگی و اتصالی سیم ها آتش گرفت . من که متوجه شدم بلا فاصله تشک را از برق در آوردم و به بیرون پرتاب کردم و لحافی را که تازه آتش گرفته بود خاموش کردم. به محض رفع خطر ، حضرت شیخ با اشاره به لوح فرمودند به برکت این لوح خطر بر طرف شد.
توضیح:خاطره ای از مرحومه حاجیه خانم افسر فاروقی
(423)
تلاوت سوره مبارکه صافات در روزهای جمعه
حضرت ابوی مقید بودند حتما جمعه ها سوره مبارکه صافات را تلاوت کنند. می فرمودند یکی از جمعه ها هنوز این سوره را تلاوت نکرده بودم که دنبالم آمدند برای رفتن به مجلس ختم، وقت هم تنگ بود به طوری که بعد از ختم هم فرصت تلاوت دست نمی داد. در مجلس ترحیم قرآنی که برایم آوردند سوره صافات بود!!
توضیح:خاطره ای از آقای حاج محمد سامت
(424)
توصیه در فتن روزگار
شیخ با استناد به سخنان امام علی (ع) می فرمودند : ” در زمان فتنه نه سینه ای برای دوشیدن داشته باشید و نه پشتی برای بار بردن ”
کُنْ فِی الْفِتْنَةِ کَابْنِ اللَّبُونِ لاَ ظَهْرٌ فَیُرْکَبَ، وَ لاَ ضَرْعٌ فَیُحْلَبَ.
حکمت شماره 1 از نهج البلاغه:
توضیح:خاطره ای از آقای حاج محمد حسن سامت
(425)
فَتَبَسَّمَ ضَاحِکًا مِّن قَوْلِهَا
شیخ در مصیبت رحلت دامادشان مرحوم آقای حاج احمد عظیمی (ره) سخت پریشان احوال بودند و می گریستند.چون بین دوستان به بذله گویی شهره بودم ، مزاحی جهت تغییر احوال جمع کردم و شیخ مکدر شد .عرضه کردم که شما ایشان را اهل جنت خواندید ( شیخ در احوال ایشان فرموده بود که قطعا اهل بهشت است*) و آنچه گفتم بهشتی بود !که تبسمی کردند و موفق شدم انبساط خاطر شیخ را در بحبوحه آن مصیبت فراهم آرم.
توضیح:خاطره ای از آقای حاج جعفر جورابچی- (* حاجیه خانم سکینه سامت(در همان شب فوت وقتی بسیار بی تابی می کردم ، به من این جمله را فرمودند) – 2- خانم فرحناز فاطمه عظیمی(به هنگامه دفن ، چند بار این جمله را تکرار کردند))
(426)
يرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيسْرَ وَلَا يرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ
چون میهمانی بزرگی پیش می آمد و به طبخ مشغول می شدم ، می فرمودند مقداری چایی خشک اندر میان برنج ها بریزید تا خدای نکرده پس از مهیا شدن اطعمه به گمان فضله موش ، غذای تباه نگردد.
توضیح:خاطره ای از مرحومه حاجیه خانم افسر فاروقی
(427)
روز شمار انقلاب قزوین
ذیلا مواردی که به نقل از حجت الاسلام آقای حاج شیخ حسین علیخانی در روزنامه ولایت و با سرفصل کلی روز شمار انقلاب قزوین چاپ شده است ذکر می گردد. خاطر نشان می گردد آخرین پاراگراف این متن ارتباطی با موضوع صدر الارشاره ندارد.
4/5/1345 : رئیس ساواک قزوین در جواب نامه‌ی ساواک کل درباره‌ی اطلاعات خواسته شده چنین گزارش می‌کند:
1) اعمال و رفتار شیخ رحیم سامت تحت کنترل می‌باشد. (روزنامه ولایت قزوین- 12-10-1390)
8/9/ 1357 : به گزارش ساواک آقای سامت با باریک‌بین تماس گرفته و در مورد دعوت از سخنرانان و مشخصا از ناطق نوری و مروی مشورت کرده‌اند. (روزنامه ولایت قزوین- 18-11-1390)
10/9/1357 : هیات علمیه با امضا آقایان عبدا… شهیدی، سیدعباس ابوترابی، محمدحسین اولی، جواد موسوی علوی، هادی باریک‌بین، محمد مظفری، نورالدین الحسینی اشکوری، محمود مهدوی و رحیم سامت اعلامیه داده که مردم به اطلاعیه‌ی فرمانداری نظامی در اخذ اجازه برای مجالس سوگواری محرم ترتیب اثر نداده و مجالس را مستقلا خود برگزار کنند و در مجالس صبح و شب هیات علمیه شرکت نمایند.( روزنامه ولایت قزوین- 18-11-1390)
23- 10-1357 : هیات علمیه‌ی قزوین با صدور اعلامیه‌ای نسبت به توطئه‌ی شوم نفاق و اختلاف‌افکنی بین ارتشی‌ها و ملت هشدار داده و اعلام نمودند ارتش ایران از افراد مسلمان تشکیل شده و تعداد فراوانی از آنان به ملت پیوسته و همبستگی خود را ابراز داشته‌اند از مردم درخواست می‌شود با ارتشیان به خوبی رفتار نموده و از اقلیت مزدور و وابسته می‌خواهیم بصفوف ملت بپیوندند.
امضاء‌ها: سیدعلی‌اکبر تقوی، سیدجلیل زرآبادی، عبداله شهیدی امام جمعه، هادی باریک‌بین، رحیم سامت، محمود شریعت‌مهدوی، سیدعباس ابوترابی، سیدعلی‌اصغر علوی، محمد مظفری، هادی سلیمانی، نورالدین حسینی‌اشکوری، سیدجواد علوی.( روزنامه ولایت قزوین- 25-11-1390)
در سال‌های 49 و 50 دوستان روحانی امام در قم تدبیری اندیشیدند که هفتگی و در شب‌های جمعه سخنرانان را از قم به شهرستان‌ها اعزام کنند و از طریق مجالس و گویندگان متعهد انقلابی یاد و نام و آرمان حضرت امام زنده نگه داشته شود و یکی از روحانیون هر شهر که مقیم قم است، هماهنگی را بر عهده بگیرد.
قزوین را جناب آقای موسوی خوئینی‌ها عهده‌دار شد. ایشان با هیات علمیه و روحانیون بزرگ شهر مذاکره و هماهنگی کردند که اعلامیه هر هفته به نام هیات علمیه چاپ شود و حقیر را مسئول چاپ و توزیع آن تعیین کردند. محل سخنرانی هم مسجد مرحوم آقاسیدعلی تعیین شد و ترتیبی دادند که سخنران اعزامی هر هفته مهمان یکی از حضرات باشد که مزاحمت برای یک نفر نشود. هیات علمیه که آیت‌ا… سامت در راس آن بود در عین حالی که کاری با زحمت و خطر بود، به احترام آقای موسوی‌خوئینی‌ها پذیرفتند. هفته‌ی اول جناب عبایی خراسانی تشریف آورد و بعد از سخنرانی در اجتماع مردم در مسجد مرحوم سیدعلی به منزل آیت‌ا… سامت رفتیم و ایشان میزبان وی بود و صبح آقای عبایی عازم قم شد. در هفته‌ی دوم آیت‌ا… گرامی را اعزام کردند و بعد از خاتمه مراسم مهمان آیت‌ا… شریعت مهدوی بودیم که دونفری در منزل ایشان بیتوته کردیم و وی صبح عازم قم شد. این برنامه چند هفته‌ای دوام داشت و در ادامه چون ساواک و شهربانی دیدند اجتماع به قول آن‌ها مضر است، دیگر شهربانی اجازه چاپ اعلامیه را نداد و مراسم تعطیل شد.( روزنامه ولایت قزوین- 6-12-1393)
ـ8/8/41 اعلامیه‌ی هیات علمیه‌ی قزوین حضرات آیات «سیدابوتراب حسینی، میرزا نصرا… شهیدی، محمدتقی همدانی، محمد الحسینی، رحیم سامت، محمود شریعت‌مهدوی، سیدمهدی زرآبادی، سیدعلی ابوترابی، سیدعلی علوی، سیدجلیل زرآبادی، حسن حسینی، سیدعلی مجد، عبدالحسین شهیدی امام جمعه‌ و میرزا محمود رئیسی» در مخالفت با مصوبه‌ی انجمن‌های ایالتی و ولایتی (روزنامه ولایت قزوین- 3-10-1390)
ـ15/7/41 علماء اعلام و جامعه‌ی مبلغین قزوین در تلگرافی به شاه اعتراض خود را به مصوبه‌ی دولت عَلَم در مورد انجمن‌های ایالتی و ولایتی اعلام می‌کنند که امضا به شرح ذیل است.
الاحقر ابوتراب الحسینی، الاحقر عبدالحسین امام جمعه، الاحقر نصرا… شهیدی، الاحقر رحیم سامت، الاحقر محمود شریعت مهدوی، الاحقر سیدعلی ابوترابی، الاحقر محمدتقی الهمدانی، الاحقر مدرس شهیدی، الاحقر محمدحسن خیارجی، الاحقر سیدعلی علوی، سیدجلیل زرآبادی، حاج میرزا محمود رئیسی، الاحقر سیدمهدی راشدی‌زرآبادی، ادیب مجابی، حسن حسنی، سیدمحمدمهدی تقوی، شیخ احمد تألهی، شیخ ابراهیم خیارجی، محمود الموسوی، سیدحسن آئینی، الاحقر حاج شیخ مهدی کریمی، سیدمحمد شهاب واعظ، سیدباقر مهدی ‌واعظ، الاحقر محمد الحسینی، سیدرحیم الحسینی سیاه‌‌پوش، سیدابوالفضل خضری، اعلم مجابی، سیداحمد تقوی، حسین الحسینی، سیدعبدالباقی بی‌نیاز، سیدعبدالرحمن سیاهپوش و سیدعلی‌اکبر فحول(روزنامه ولایت قزوین- 4-10-1390)
ـ25/4/53: ساواک قزوین سیاهه‌ای از اسامی روحانیون و افراد مذهبی و انقلابی را به مرکز اعلام می‌دارد: سیدمحمود تقوی، عباس تهرانچی، حاج حسن مظاهری، حاج نقی شفیعی‌ها، حاج حسین کاشانی‌پور، حاج یوسف فیاضی، حاج مهدی مافی، حاج علی معصومی، حاج میرزا رحیم سامت، حاج شیخ محمود شریعت مهدوی، حاج سیدجلیل زرآبادی، حاج محمدعلی موحدیان(روزنامه ولایت قزوین- 21-10-1390)
ـ26/12/54: لیست روحانیون ممنوع الخروجی که توسط ساواک قزوین تهیه شد عبارتند از: شیخ میرزا رحیم سامت، شیخ هادی باریک‌بین، سیدحسن روئین معروف به سیدحسن موسوی‌شالی، سیدنورالدین آصف‌آگاه معروف به سیدنوری اشکوری(روزنامه ولایت قزوین- 26-10-1390)
ـ22/10/56: به گزارش انصاری رئیس ساواک قزوین آقایان سیدعباس ابوترابی، اشکوری، سیدحسن موسوی‌شالی، سیداحمد زرآبادی و هادی باریک‌بین در حمایت از تظاهرات قم نمازهای جماعت خود را تعطیل کردند و در منزل آقای سامت تشکیل جلسه دادند. (روزنامه ولایت قزوین- 27-10-1390)” در تاریخ 22 و 23/10/36 (1356) سید عباس ابوترابی، سید حسن موسوی شالی، سید احمد زرآبادی و هادی باریک‌بین، پیش‌نمازان مسجد شهر قزوین، به منظور حمایت از تظاهرات اخیر قم، از اجرای نماز جماعت در مساجد مربوط خودداری نموده و در منزل عبدالرحیم صامت یکی از اعضای هیئت قزوین، تشکیل جلسه داده‌اند. ضمناً، شب هنگام مورخ 22/10/36، تعدادی در حدود 5 نسخه اعلامیه… تحت عنوان 19 دی ماه، عاشورای دیگر، در یکی از خیابان‌های فرعی پخش گردیده است- به نقل از سایت انقلاب اسلامی به آدرس زیر
http://22bahman.ir/show.php?page=post&id=17318″
ـ23/1/57: هیات علمیه‌ی قزوین در نامه‌ای خطاب به شریعتمداری حمله به منازل مراجع و کشتار بی‌رحمانه‌ی رژیم سفاک را در قم و شهرستان‌ها محکوم می‌کند.
امضاها: سیدجواد علوی، سیدعلی‌اصغر علوی، عبدا… شهیدی، علی‌اکبر تقوی، نورالدین حسینی‌اشکوری، سیدعباس ابوترابی، رحیم سامت و محمدحسین اویسی (روزنامه ولایت قزوین- 28-10-1390)
ـ23/5/57: به دنبال دستگیری سیدعباس ابوترابی پیش نماز مسجد شاه و اعزام ایشان به مرکز از ساعت 13 بازاریان دکان‌های خود را تعطیل و جهت کسب دستور به علمای شهر مراجعه کردند سپس به صورت آرام در مسجد شاه اجتماع و تحصن نمودند که این تحصن تا صبح روز 24 مرداد ادامه داشته است. به دنبال این تحصن 9 نفر ذیل تدارکات متحصنین را عهده‌دار بودند. 1ـ شیخ عبداله شهیدی امام جمعه 2ـ میرزا رحیم سامت 3ـ سیدعلی‌اصغر علوی 4ـ حاج فرج‌اله عبابافها 5ـ باقر صداقت 6ـ حسین مقدم گرمابه‌دار 7ـ حاج علی فرج‌اللهی 8ـ سیدمحمد یا محمود تقوی 9 ـ سیدجلال شهاب(روزنامه ولایت قزوین- 9-11-1390)
ـ1/6/57: در این روز اعلامیه‌ی هیات علمیه‌ی قزوین در محکومیت سرکوب مردم صادر و خواستار آزادی دو تن علمای مجاهد تبعیدی شهر قزوین جناب حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ هادی باریک‌بین و جناب آقای حجت‌الاسلام والمسلمین حاج سیدنورالدین اشکوری و جناب آیت‌ا… حاج سیدعباس ابوترابی از زندان می‌شوند. الاحقر عبدا… شهیدی امام جمعه‌، شالی موسوی، سیدعلی‌اکبر تقوی، الاحقر محمود شریعت مهدوی، جواد الموسوی العلوی، هادی سلیمانی، سیدجلیل زرآبادی، سیدعلی‌اصغر العلوی، الاحقر رحیم سامت، الاحقر محمد مظفری(روزنامه ولایت قزوین- 9-11-1390)
به دنبال حوادث اخیر قزوین ، آیت الله شریعتمداری نامه ای توسط حجت الاسلام سید قوام موسوی برای علمای قزوین (حجت الاسلام سامت ، حجت الاسلام سید عباس ابوترابی و حجت الاسلام مهدوی) ارسال کرد و تاسف خود را از این حوادث اعلام نمود.(2 بهمن 1357- صفحه 169- کتاب روزشمار انقلاب اسلامی- جلد سیزدهم – دفتر ادبیات انقلاب اسلامی- میرزا باقر علیان نژاد)
(428)
اندر مقامات مرحوم حافظیان
مرحوم حافظیان همیشه مبتلا به امراض متعدد بودند ، شیخ به ایشان می فرمودند که چرا از دعاهای مجربی که بر دیگران سفارش می فرمائید و چون آبی بر آتش است بر خود نمی خوانید ، عرضه داشتند اگر این دعاها را بر خود بخوانم ، آخرت را از دست می دهم.
توضیح:خاطره ای از حاجیه خانم سکینه سامت
(429)
از ادعیه سفر
در چند سفری که در خدمت شیخ بودیم در هنگامه ی سفر می فرمودند یک حمد و یازده توحید جهت حفظ قرائت نمایید.
توضیح:خاطره ای از حاجیه خانم محترم بیوکاتی
(430)
مقام شما افضل است
مرحوم والده همیشه به مرحوم والد عرضه می داشتند که فرصت عبادت به جهت ازدیاد کار منزل و رسیدگی به فرزندان برایم مهیا نیست ، شیخ می فرمودند همین کارهایی که بر دوش شماست ، ثوابش از عباداتی که من عامل ام بالاتر است.
توضیح:خاطره ای از حاجیه خانم سکینه سامت
(431)
اهمیت نافله صبح
شیخ چندین بار در هنگامه نماز صبح فرمودند : اگر به اندازه ی دو نماز دو رکعتی فرصت ادا هست ، اول نافله ی صبح را بر جای آرید و سپس نماز صبح تان را.
توضیح:خاطره ای از خانم دکتر مینا جباری
(432)
فرمایش حضرت آیت الله بدلا
از حضرت آیت الله بدلا سوال کردم در چه زمینه ای از علوم از حضرت آیت الله سامت استفاده کنیم؟ فرمودند: در همه زمینه ها باید از ایشان استفاده کرد.
توضیح:خاطره ای از حجت الاسلام و المسلمین قبادی
(433)
اَمَّن یُجیب
در مورد ختم آیه شریفه “اَمَّن یُجیب” از ایشان سوال کردم ، فرمودند: ختم پنج مرتبه در روایات وارد نشده است آنچه در بعضی از کتب نقل شده است ختم دوازده هزار مرتبه است .(البته در این مورد روایتی نقل نکرده اند)
توضیح:خاطره ای از حجت الاسلام آقای حاج شیخ محمد رضا سامت
(434)
خلاف واقع است
یکی از علما در سخنرانی به این مطلب اشاره کردند که مجتهدین غالبا خودشان را اعلم می دانند اما مرحوم والد بلافاصله به حقیر فرمودند این چنین نیست و این مطلب را با تاکید فراوان منکر شدند.
توضیح:خاطره ای از حجت الاسلام آقای حاج شیخ محمد رضا سامت
(435)
لقمه بزرگ
مرحوم والد می فرمودند لقمه بزرگ (ساندویچ) را با دندان پاره کردن و تناول کردن خوب نیست و ایشان خودشان با دست به لقمه های کوچک تقسیم می کردند و سپس تناول می کردند.
توضیح:خاطره ای از حجت الاسلام آقای حاج شیخ محمد رضا سامت
(436)
مرحوم حاج سید عبدالرحمان سیاه پوش
مرحوم والد در خصوص حجت الاسلام و المسلمین حاج سید عبدالرحمان سیاه پوش می فرمودند:” ایشان نخوانده ملّا است” و با این بیان به تقوی و فضل ایشان صحه می گذاردند.
روایت از امام محمد باقر(علیه السلام) :
مَنْ عَمِلَ بِمَا یَعْلَمُ عَلَّمَهُ آللهُ مَا لَمْ یَعْلَمْ»؛ بحار الانوار، ج 75، ص 189.
کسی که عمل کند به آنچیزی که می داند خداوند متعال تعلیم می فرماید به او چیزی را که نمی داند.
توضیح:خاطره ای از حجت الاسلام آقای حاج شیخ محمد رضا سامت
(437)
معراج السعاده
مرحوم والد برای مباحث اخلاقی توصیه می کردند که کتاب معراج السعاده مرحوم ملا احمد نراقی خوانده شود و حتی الامکان به دستورات اخلاقی نوشته در آن عمل شود.
گویا این امر در میان حلقه یاران ایشان نیز متواتر بوده است ، چرا که آیت الله بهجت در پاسخ به سوالی که جمع علاقه مندانشان از ایشان خواسته بودند برنامه ای جهت سلوک مرحمت فرمایند، فرموده بودند روزانه نصف صفحه از کتاب شریف معراج السعاده را بخوانید و بدان عمل کنید.همچنین در نقل دیگری از مرحوم بهجت منقول است که: اول کتابی که انسان بتواند از آن استفاده معارف و اخلاق بکند ، معراج السعاده است، وقتی که عربیتش یک قدری کامل شد ، جامع السعاده. وقتی که این حد را به آخر رساند ، احیاء الاحیاء.
توضیح:خاطره ای از حجت الاسلام آقای حاج شیخ محمد رضا سامت
(438)
آقا سید علی قاضی
مرحوم والد در مورد مرحوم قاضی می فرمودند ، ایشان مورد احترام خواص بودند و بنده یک مرتبه در درس اخلاق ایشان شرکت کردم.
توضیح:خاطره ای از حجت الاسلام آقای حاج شیخ محمد رضا سامت
(439)
تشرف به قم
مرحوم شیخ تعلق خاصی به حضرت معصومه (علیها السلام) و مسجد جمکران داشتند و چندین سال مقید بودند که لااقل در ماه یک مرتبه به این دو مکان شریف مشرف شوند و چند مدتی از این دوران من نیز افتخار داشتم که در معیت ایشان رهسپار این امکنه مقدس باشم.
توضیح:خاطره ای از آقای حاج سید علی اصغر قافله باشی- حجت الاسلام حاج شیخ محمد رضا سامت
(440)
ترور
مرحوم والد با ترور مخالف صد در صد بودند و حتی از میرزا رضا کرمانی که ناصرالدین شاه را به قتل رساند به نیکی یاد نمی کردند.
توضیح:خاطره ای از حجت الاسلام آقای حاج شیخ محمد رضا سامت
(441)
تکرر استخاره
یکی از آشنایان به ایشان عرضه داشتند از اینکه خیلی اوقات برای استخاره مزاحم وقت شما می شوم عذر خواهی می کنم ، اما مرحوم والد خیلی کریمانه فرمودند تقاضای استخاره شما موجبات توفیق را برای من فراهم می کند به دلیل توجه به حضرت حق تعالی و فرستادن صلوات بر محمد و آل محمد.
توضیح:خاطره ای از حجت الاسلام آقای حاج شیخ محمد رضا سامت
(442)
کُلّهُم نورٌ واحد
یکی از علما می فرمودند حسنین علیهما السلام افضل از حضرت زهرا سلام الله علیها هستند و به عنوان شاهد به کلام میرزای قمی در جامع الشتات اشاره می کردند که میرزای قمی فرموده است ظواهر آیات و اخبار و قواعد کلیه امامیه ، افضلیت حسنین علیهما السلام است و شکی نیست که ایشان را مرتبه امامت و ریاست عامه خلایق علاوه بر عصمت که مابین ایشان مشترک است ، کافی است در افضلیت. اما مرحوم والد این منظور را قبول نداشتند و می فرمودند نیازی نیست شخص وارد این مقوله از مطالب بشود . آنها همه نور واحد هستند. (مضون فرمایش حضرت والد رحمه الله علیه)
توضیح:خاطره ای از حجت الاسلام آقای حاج شیخ محمد رضا سامت
(443)
فضل مرحوم حجت
مرحوم والد می فرمودند مرحوم حضرت آیت الله حجت کوه کمره ای بیان خوبی داشتند. یک صفحه مکاسب شیخ انصاری رحمه الله علیه را جوهر کشی کرده و عصاره مطالب را از ابتدای درس توضیح می دادند.
توضیح:خاطره ای از حجت الاسلام آقای حاج شیخ محمد رضا سامت
(444)
امامزاده اباذر قزوین
مرحوم والد می فرمودند در جوانی با آقایان الهیان و حافظیان و حاج آقا بزرگ علوی پیاده به امامزاده اباذر علیه السلام می رفتیم و نظر مبارکشان این بود که آن حضرت به شهادت رسیده اند.
توضیح:خاطره ای از حجت الاسلام آقای حاج شیخ محمد رضا سامت
(445)
درخت معروف زرآباد
مرحوم والد کتاب آقا سید موسی زرآبادی رحمه الله علیه را که در آن به جاری شدن خون در روز عاشورا از درخت زرآباد اشاره کرده است مطالعه کرده اند .
توضیح:خاطره ای از حجت الاسلام آقای حاج شیخ محمد رضا سامت
(446)
مناع الخیر نباشیم
مرحوم والد می فرمودند: در محضر آقا سید ابوالحسن اصفهانی بودیم. شخصی برای اجازه مصرف سهم امام علیه السلام خدمت آقا رسیده بودند و عرض کردند که می خواهم آن را برای مقبره طفلان مسلم علیهما السلام خرج کنم . آقا فرمودند ایرادی ندارد.بعضی از آقایان حاضر در مجلس اعتراض کردند چرا اجازه دادید. ایشان فرمودند چه بسا اگر اجازه نمی دادیم این کار خیر را هم که آن بنده خدا عشقش کشیده بود انجام نمی داد.
توضیح:خاطره ای از حجت الاسلام آقای حاج شیخ محمد رضا سامت
(447)
مرحوم کمپانی
در رابطه با درس مرحوم حاج شیخ محمد حسین اصفهانی (معروف به کمپانی) که از اساتید مرحوم والد بودند می فرمودند ایشان در درس خارج فقه از مطالب فلسفی نیز استفاده می کردند به عنوان مثال در یک مساله گفتند چون که “الواحد لایصدر منه الّا الواحد” پس فتوای ما این است.
توضیح:خاطره ای از حجت الاسلام آقای حاج شیخ محمد رضا سامت
(448)
اتحاد علمای قزوین
مرحوم والد می فرمودند مرحوم آقای حلبی برای منبر، قزوین تشریف آورده بودند (ظاهرا به مدت یک دهه) روز آخر که می خواستند تشریف ببرند فرمودند من از قزوین یک تحفه با خودم می بردم و آن هم اتحاد بین علمای قزوین است . چون هر شهری رفتم دیدم که بین علما اختلاف است . (این فرمایش مربوط به قبل از انقلاب اسلامی است)
توضیح:خاطره ای از حجت الاسلام آقای حاج شیخ محمد رضا سامت
(449)
تبحر مرحوم آقا سید موسی در اشکال کردن
مرحوم والد می فرمودند وقتی مرحوم آقا شیخ مجتبی قزوینی از نجف به قزوین آمده بودند از مطالب جدید مرحوم آخوند خراسانی بیان می کردند و علمای قزوین نمی توانستند جواب ایشان را بدهند اما آقا سید موسی زرآبادی به آقا شیخ مجتبی گفتند این کار شما خوب نیست ، سپس به ایشان فرمودند یکی از آن مطالب مهم آخوند را بگو . وقتی بیان کردند آقا سید موسی زرآبادی اشکال آن مطلب را متذکر شدند.
توضیح:خاطره ای از حجت الاسلام آقای حاج شیخ محمد رضا سامت
(450)
یادی از شیوه تدریس آقا سید ابوالحسن
در مورد درس خارج فقه آقا سید ابوالحسن اصفهانی ، مرحوم والد می فرمودند که مرحوم سید به مطالب رجالی خیلی اشاره نمی کردند . ظاهرا به نظر ایشان روایات وسائل الشیعه معتبر بوده است. همچنین می فرمودند که مرحوم مشکینی بزرگ (صاحب حاشیه بر کفایه الاصول) درس آقا سید ابوالحسن حاضر می شدند و در مورد ایشان می گفتند ، سید از همان اول روی اصل مطلب می روند و مطلب صحیح را با توجه به ادله بیان می فرمایند بر خلاف بعضی از فقها که “ان قلت و قلت” زیاد می گویند ولی در این بین مرتکب اشتباه می شوند.
توضیح:خاطره ای از حجت الاسلام آقای حاج شیخ محمد رضا سامت
(451)
نماز میت، بهانه ای برای بهره از روحانیت
مرحوم آیت الله مظفری از قول مرحوم والد نقل می کردند که نظر فقهی مرحوم محقق حلی در مورد نماز میت این است که پنج تکبیر کفایت می کند و نیاز به خواندن اذکار ما بین تکبیرات نیست و می فرمودند که مرحوم آقای سید ابوالحسن اصفهانی نیز به این نظر متمایل بودند اما مرحوم سید می فرمودند که اگر بخواهیم بگوییم که پنج تکبیر کافی است همین نماز میتی را هم که روحانی ها می خوانند از دستشان می رود و نیاز مردم به روحانیت کمتر خواهد شد. (نقل به مضمون)
توضیح:خاطره ای از حجت الاسلام آقای حاج شیخ محمد رضا سامت
(452)
اجنه
آقای سید علی سیاه پوش نقل می کردند که شخصی از خارج به ایران آمده بود و در مورد “جن” تحقیق می کرد و در قم پیش چند نفر از علما رفته بود . به او گفته بودند که برود قزوین نزد حضرت آیت الله سامت ، ایشان در این زمینه اطلاعات جامعی دارند.
توضیح:خاطره ای از حجت الاسلام آقای حاج شیخ محمد رضا سامت
(453)
آقای سامت دُرّ گران بها است
آقای شیخ عباس کریمی نقل می کردند اشخاصی از قزوین نزد آیت الله بروجردی رحمه الله علیه رفته بوند. ایشان فرموده بودند قدر حاج آقای سامت را بدانید؛ آقای سامت دُرّ گرانبها است.
توضیح:خاطره ای از حجت الاسلام آقای حاج شیخ محمد رضا سامت
(454)
آقای سامت مستجاب الدعوه است
آقای شیخ عباس کریمی نقل می کردند از مرحوم آیت الله مظفری که ایشان می فرمودند حاج آقای سامت مستجاب الدعوه است.
توضیح:خاطره ای از حجت الاسلام آقای حاج شیخ محمد رضا سامت
(455)
احضار روح
در مورد احضار ارواح از مرحوم والد سوال کردم ، ایشان فرمودند در صورتیکه روح احضار شده با این کار اذیت نشود اشکال ندارد.
توضیح:خاطره ای از حجت الاسلام آقای حاج شیخ محمد رضا سامت
(456)
کراهت زیارت اهل قبور در شب جمعه
در مورد زیارت اهل قبور در شب جمعه می فرمودند بعضی از علما گفته اند که چون شب جمعه مومنین در وادی السلام نجف اجتماع دارند اگر سر قبر ایشان برویم خیلی خوشایند نیست چون از آن مجلس برای مدت زمانی که بر سر قبرشان هستیم آنها را جدا کرده ایم.
البته شایان ذکر است که مقصود ایشان اختصاص به شباهنگام روز مزبور دارد و در روایات بر ثواب زیارت اموات در روز پنج شنبه تا عصرگاهان تاکید گردیده است.
توضیح:خاطره ای از حجت الاسلام آقای حاج شیخ محمد رضا سامت- آقای حاج سید علی اصغر قافله باشی
(457)
تمجیدیه حاج شیخ هاشم
مرحوم حاج شیخ هاشم قزوینی فرموده بودند ، اگر حاج آقای سامت در نجف می ماندند از مراجع بزرگ به شمار می آمدند.
توضیح:خاطره ای از آقای دکتر حاج محمد علی سامت
(458)
تمجیدیه مرحوم خوئی
آقای انصاریان قزوینی می فرمودند ، یکی عده از اهالی قزوین در نجف اشرف خدمت آقای خوئی رسیده بودند تا مسائل خودشان را مطرح کنند؛ ایشان فرموده بودند ، مگر در قزوین حاج آقا سامت تشریف ندارند!!
توضیح:خاطره ای از حجت الاسلام آقای حاج شیخ محمد رضا سامت
(459)
مفاتیح الجنان
به دعاهای مفاتیح الجنان اعتقاد خاصی داشتند به عنوان نمونه به کرّات دعای درد دندان که در مفاتیح ذکر شده است و با شرایط خاص انجام می شود را برای اقربا به ویژه فرزندانشان می خواندند.
توضیح:خاطره ای از حجت الاسلام آقای حاج شیخ محمد رضا سامت
(460)
بحث کُر صاحب جواهر
در باب بحث” کُر “مرحوم صاحب جواهر در کتاب معروفش (جواهر الکلام) نظریه ای را بیان داشته اند که به نظر خیلی از علما اشتباه است. وقتی حقیر این مطلب را به ایشان نشان می دادم مرحوم والد با اعجاب فرمودند: هر چه شخص بزرگتر ، خطاهای آن بزرگتر جلوه می کند.
توضیح:خاطره ای از حجت الاسلام آقای حاج شیخ محمد رضا سامت
(461)
 روایت پرتکرار شیخ
مرحوم والد خیلی اوقات به روایتی که از امیر مومنان نقل شده است متذکر می شدند:
قلیلٌ یَدُومُ خیرٌ مِن کثیرٍ مُنقطع
کمی که ادامه داشته باشد از زیادی که ادامه نداشته باشد بهتر است.
شرح آقا جمال خوانساری بر غرر الحکم ج 4 ص 497
رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود
رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود
توضیح:خاطره ای از حجت الاسلام آقای حاج شیخ محمد رضا سامت
(462)
نسخه ای برای دفع فراموشی
مرحوم والد با توجه به روایتی که از معصوم علیه السلام وارد شده است می فرمودند هر وقت موضوعی را فراموش کردید صلوات بر محمد و آل محمد بفرستید، ان شاء الله یادآوری خواهد شد .
روایت از امام محمد باقر علیه السلام نقل شده است:
فی حدیث :” أَنَّ الْحَسَنَ علیه السّلام أَجَابَ السَّائِلَ الَّذِی سَأَلَهُ عَنِ الذُّکْرِ وَ النِّسْیَانِ فَقَالَ إِنَّ قَلْبَ الرَّجُلِ فِی حُقٍّ وَ عَلَى الْحُقِّ طَبَقٌ فَإِنْ صَلَّى الرَّجُلُ عِنْدَ ذَلِکَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَاةً تَامَّةً انْکَشَفَ ذَلِکَ الطَّبَقُ عَنْ ذَلِکَ الْحُقِّ فَأَضَاءَ الْقَلْبُ وَ ذَکَرَ الرَّجُلُ مَا کَانَ نَسِیَ”
منظور از فی حدیث یعنی حدیث تقطیع شده و قبل و بعد او بیان نشده است.
امام حسن علیه السلام در جواب سوال کننده ای که از یاد آوری و فراموشی سوال کرده بود فرمودند که : قلب انسان در جعبه کوچکی قرار دارد و روی آن جعبه یک طَبَق قرار گرفته است؛ اگر صلوات کاملی بفرستد (یعنی صلوات بر محمّد و آل محمّد ) طَبَق از روی جعبه کنار می رود و قلب روشن می شود و انسان آنچه را که فراموش کرده به یاد می آورد.
وسائل‏ الشیعة شیخ حر عاملی ج ۷ ص ۱۹9 حدیث 9106
توضیح:خاطره ای از حجت الاسلام آقای حاج شیخ محمد رضا سامت
(463)
کذابان مدعی تشرف
در قسمتی از توقیع حضرت صاحب عجل الله تعالی قرجه الشریف به آخرین نائب خاص که علی بن محمد السمری می باشد این چنین فرموده اند :” و سیأتى الى شیعتى من یدعى المشاهدة، الا فمن ادعى المشاهده قبل خروج السفیانى و الصیحة فهو کذاب مفتر ” بحار الانوار ج 52 ص 151
از مرحوم والد در این مورد سوال کردم . فرمودند ظاهرا منظور از مدعیان مشاهده کسانی هستند که ادعا دارند هر موقع بخواهند می توانند خدمت حضرت برسند و این مدعّی قطعا کذّاب است.
توضیح:خاطره ای از حجت الاسلام آقای حاج شیخ محمد رضا سامت
(464)
پرچم باطل
روایت از امام صادق علیه السلام قال:
کُلُّ رَایَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِیَامِ الْقَآئِمِ فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ یُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَهِ عَزَّ وَ جَلَّ
هر پرچمی که قبل از قیام حضرت مهدی علیه السلام بر افراشته شود صاحب پرچم طاغوت است و طاعت او طاعت خداوند عز و جل نیست.
از مرحوم والد در مورد این روایت سوال کردم، ایشان فرمودند منظور هر پرچمی که دعوت به خودش باشد طاغوت است .یعنی هدف از برپایی پرچم به حکومت رسیدن خودشان باشد و در مورد انقلاب اسلامی فرمودند ، ان شاء الله هدف انقلابیون مقدمه سازی برای ظهور حضرت حجت ارواحنا له الفداء و تحویل پرچم به صاحب اصلی آن است.(مضمون فرمایش حضرت والد رحمه الله علیه)
توضیح:خاطره ای از حجت الاسلام آقای حاج شیخ محمد رضا سامت
(465)
یادکردی از مقام متعلقه شیخ
حاجیه خانم افسر فاروقی همسر مکرمه مرحوم آیت الله سامت قزوینی و دختر مرحوم حجت الاسلام ابوطالب فاروقی بود.
از ویژگی های این بانوی پرهیزکار ، عشق به خاندان رسالت بویژه امام حسین علیه السلام بود و هرگاه نام مبارک سیدالشهدا برده می شد اشک از چشمانشان جاری می گشت.
در مجلس عزای حسینی فعالانه شرکت می جست و خود از بانیان آن بود . از جمله افتخاراتش اینکه برای رضای پروردگار و خدمت به اسلام به نکاح فقیه نامدار مرحوم حضرت آیت الله حاج میرزا رحیم سامت درآمد و با سختی های زندگی خیلی ساده معظم له ساخت، به عنوان مثال بعد از ازدواج روی حصیر و بوریا زندگی می کردند یعنی حتی زیلو و گلیم هم نداشتند ولی با مدیریت و ایمان و اخلاص در اداره منزل این مجتهد عالی مقام و تربیت فرزندانشان نقش بسیار مهمی ایفا کرد، او طرف مشورت و مشکل گشای خویشان و خیرخواه همگان بود و از هیچ کمکی دریغ نمی کرد.
خود ایشان نقل می کردند که یکی از دلایل تمایلم به تزویج با آیت الله سامت که آن روزها روحانی میان سالی بود فارغ از تمایل و اصرار مرحوم پدرم که شیفته ایشان شده بود ، قصد ایشان برای مراجعت به عتبات عالیات برای سکونت بود و به شوق زیارت حضرت اباعبدالله (علیه السلام) به نکاح ایشان درآمدم. هر چند که بعد از مدتی تصمیمشان برای ماندن در قزوین شد ولی سال های بعد و با همه ی مشقاتی که آن روزها برای سفر به عراق بود ، به این سفر مشرف شدیم . وقتی در یکی از کشورهای همسایه برای گرفتن مجوز ورود به عراق معطل بودیم و تقریبا راهی برای تشرف به عراق پیش رویمان نبود ، بسیار مضطرب شدم و نا امید . در آن حال بود که شیخ فرمودند به جای این ، دعا نمایید تا ان شاء الله گره ها باز شود و ساعتی نگذشت که به طرز معجزه آسایی برات زیارت عتبات نصیبمان گردید.
قال رسول الله صل الله علیه و آله :مَنْ اُعْطِىَ اَرْبَعَ خِصالٍ فِى الدُّنْیا فَقَدْ اُعْطِىَ خَیْرَ الدُّنْیا وَ الآخِرَةِ وَ فازَ بِحَظِّهِ مِنْهُما؛ وَرَعٌ یَعْصِمُهُ عَنْ مَحارِمِ اللّه‏ِ وَ حُسْنُ خُلُقٍ یَعیشُ بِهِ فِى النّاسِ وَ حِلْمٌ یَدْفَعُ بِهِ جَهْلَ الْجاهِلِ وَزَوجَةٌ صالِحَةٌ تُعینُهُ عَلى اَمْرِ الدُّنْیا وَ الآخِرَةِ
به هر کس در دنیا چهار خصلت داده شود، خیر دنیا و آخرت به او داده شده و بهره خویش را از آن دو بر گرفته است: تقوایى که او را از حرام‏هاى خدا باز دارد، اخلاق خوشى که با آن در میان مردم زندگى کند، حلمى که با آن جهالت نادان را از خود دور سازد و زنى شایسته که در کار دنیا و آخرت او را یارى رساند.
توضیح: سایت صلات (ستاد اقامه نمازسازمان صداوسیما) http://salat.irib.ir- آقای عمادالدین عظیمی
(466)
چهار انبیای شهر قزوین
شیخ ارادتی وافر به مضجع مطهّر چهار انبیای الهی مدفون در شهر قزوین داشت و در مناسبات متعدد آئینی و مذهبی به حرم ایشان به غیر بسیاری از روزهای دیگری که شرف تشرف می یافت ، می شتابید و شعر زیر را که تنها سروده ایشان است در قسمتی از این حرم تنصیب داشته اند:
روضه چار انبیا با صالح بن مجتبی
کن زیارت از ره اخلاص با آل عبا
نام پــــــــــــــــــاک انبیا و اولیا
السلام و السلوم و السهولی ، القـــیا
خاطر نشان می گردد ، امامزاده صالح بن حسن مجتبی (علیه السلام) نیز در این حرم مدفون است.
توضیح:خاطره ای از حجت الاسلام آقای حاج شیخ محمد رضا سامت
(467)
اُجرت قرّاء
از شیخ سوال شد که آنچه قاری از بابت قرائت قرآن در مجلس و محفلی کسب می نماید ، جایز است؟ شیخ فرمود : بلی ، چه اشکال است که مثل مشابه آن مادحین اند که بابت مجلس گردانی اُجرت می گیرند و ثواب قرائت قرآن که افزون بر آن است.
البته یقینا تذکر حکایت 217 این کتاب نیز در خصوص عدم شرط کردن و مثال بیع قراردادن این عمل ، بر قراء صادق است و بی مناسبت نیست که گوشه ای از درس مفسر ارزشمند معاصر قرآن کریم ، حضرت آیت الله جوادی آملی در اینجا من باب تذکر به مادحین و قراء و اهل منبر که در مسجد اعظم قم و در خیل مستمعین منبرشان که کثرتا در کسوت روحانیت و متصف به علم دین اند ، به نقل مضمون ذکر گردد که : استادی داشتیم که سخنش بر دل می نشست و نفوذ کلام عجیبی داشت و برای ما این مساله هماره سوال بود که چرا اینگونه کلام ایشان تاثیر دارد؟ می دانید چرا ؟! چون ایشان در بالای منبر به فکر این نبود که وقتی از منبر پایین آید میزبان در پاکت چه مقدار گذاشته باشد .
توضیح:خاطره ای از آقای دکتر سید مهدی سیاه پوش
(468)
شاگردان
احدی از آقازادگان در آستانه بزرگداشت مقام ایشان از نام شاگردانشان سوال کرد . ایشان اولین کسی را که بر زبان جاری ساختند مرحوم حجت الاسلام قمقام بود ، شاید یکی دو نفر دیگر را هم فرمودند و سپس من تک تک نام می بردم و ایشان یا به اشارت سر و دست یا لسانی تایید می فرمودند و تقریبا هر کسی را که گفتم تایید کردند جز احدی از طلاب که وقتی نامش را بردم ، سر بالا گرفتند و مجدّانه فرمودند : نه!؟
توضیح:خاطره ای از آقای حاج علیرضا عظیمی ( آقای حاج محمد سامت)
(469)
آداب معامله
مرحوم عموجان می فرمودند، هر کاری می کنید قبلش با طرف معامله قرار کنید . حتی با حمامی هم قبل از ورود به آنجا قرار کنید تا مبادا غسل تان ایراد پیدا کند.
توضیح:خاطره ای از آقای یوسف دادگو
(470)
فضائل صلوات بر محمد و آل محمد
کوچک بودم و با مرحوم ابوی در تهران ساعتی منتظر خودرویی بودیم تا راهی قزوین شویم. ظاهرا جیب مرحوم ابوی کفاف خرج راه را نمی داد و هر خودرویی که توقف می کرد ، پدر از ایشان در مورد مظنه سوال می فرمودند و منصرف می شدند. فرمودند نذر صلواتی کن تا فرجی حاصل شود.چون صلوات ها به پایان رسید به فاصله اندکی خودرویی توقف کرد و عرضه کرد که : “حاج آقا بفرمائید بالا ” و هر چه ابوی در خصوص مبلغ سوال کرد ، راننده گفت که هیچ !؟ ظاهرا از مریدان و ارادتمندان بود.
توضیح:خاطره ای از آقای دکتر حاج محمد علی سامت
(471)
مزاح
به شیخ عرضه می داشتند که پیش غذای “ژله” قوتی برای بدن حاصل دارد ، شیخ بر مذاق مزاح می فرمودند که این اگر قوت و قدرتی داشت خودش را نگه می داشت که ملرزد!؟
توضیح:خاطره ای از آقای حاج سید علی اصغر قافله باشی
(472)
حوریه بهشتی
بعضا شخصی را که زیبا صورت بود ، حوری می گفتیم. پدر می فرمودند : اگر یک موی حورالعین بر زمین افتد همه عالم از جمال آن مدهوش شوند.
بی مناسبت نیست که از تعبیر بلند مولانا در داستان رویایی حضرت جبرئیل و پیامبر اکرم صل الله علیه و آله در هنگامه ابلاغ نبوت به ایشان در غار حرا سخن برانیم ، آنجا که پیامبر به هنگام مشاهده پرهای برافراشته آن فرشته مقرب که از مشرق عالم به مغربش گسترانیده بود لحظاتی مدهوش شد ولی :
احمد ار بگشاید آن پرّ جلیل
تا ابد مدهوش ماند جبرئیل
توضیح:خاطره ای از حاجیه خانم سکینه سامت
(473)
بادا مبارک در جهان سور و عروسی های ما
شیخ اگر چه سخت شؤون دار مذهب و آیین بود و بر آنچه در دین مبین تاکید گشته بود عامل بود ، اما در زمان جشن و سرور عروسی بر شادی دیگران شاد بود تا آنجا که اگر در حول روزها و شب های عروسی جمع نزدیکان به شادی دست و کف می زدند ولو داریه ای می نواختند با لبخندی از کنارشان می گذشت و مواخذه ای در این امر نمی فرمود.
توضیح:خاطره ای از حاجیه خانم ها سکینه سامت و پروانه معصومه عظیمی
(474)
لعن
می فرمودند که لعنت شده است آنکه نام فرزند خوانده را در خفی و پنهانی و بدون اطلاع جمعی به نام خود برآورد ( به تعبیر امروزین ، شهرت خانوادگی اش را به شهرت خود تغییر دهد)
ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِندَ اللَّهِ فَإِن لَّمْ تَعْلَمُوا آبَاءهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ وَمَوَالِيكُمْ وَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ فِيمَا أَخْطَأْتُم بِهِ وَلَكِن مَّا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُكُمْ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا ﴿احزاب – آیه 5﴾
توضیح:خاطره ای از حاجیه خانم سکینه سامت
(475)
مهریه
هنگامه جاری ساختن خطبه عقد محرمیت بود که شیخ از تعهد سنگین داماد در امر مهریه اطلاع یافت. چون از حال و روز مالی جوان مطلع بود ، فرمودند : توان این همه تعهد را داری !؟
هر چند جوان در آن لحظه و بر اساس هیجانات و خلجانات جوانی به شیخ “بله” گفت و عقد محرمیت با همان مهریه جاری گشت ولی در کم مدتی روزی اش گشایش یافت و به مزاح عرضه می داشت که نه تنها آن مهریه را ندادم چه بل آنکه دو چندانش را هم گرفتم.
توضیح:خاطره ای از حاجیه خانم سکینه سامت
(476)
سکوت شیخ در برابر ناملایمات
شیخ ، خانه جدیدی را به همت مرحوم حاج یحیی با ثمنی کهتر از قیمت اصلش خریداری کرده بود و صد تاسف آنکه نه تنها مردمانی که عقل به چشم داشتند از پشت بد گویی به شیخ ابایی نداشتند که عالمان بالای منبر بدون آنکه راحت شیخ را که ذراری زیاد داشت در نظر گیرند و از بخشش و هبه بیش از یک سوم ثمن خانه توسط صاحب خیّر خانه مطلع باشند که با معاوضه خانه خود و منزل قدیم شیخ ، چنین خدمتی را به شیخ ابراز داشته بود ، می گفتند: آخر یک طلبه از کجا شصت هزار تومان آورده و خانه ای جدید خریده است.
اما روال و منش و مرام شیخ که تنها خدا را گواه و ناظر اعمال خود می دانست تنها سکوت بود که کفی بالله حسیبا
توضیح:خاطره ای از حاجیه خانم سکینه سامت
(477)
ما با توایم و با تو نه‌ایم اینت بلعجب
در حلقه‌ایم با تو و چون حلقه بر دریم
شیخ می فرمود که شما استعداد خوبی برای طلبگی دارید و چه بهتر که از این همین نوجوانی در این راه قدم بردارید.
اما صد حیف که اینگونه نشدم و به راه مطربی درآمدم.
توضیح : خاطره ای از آقای محمد مهدی دادگو ( تهیه کننده و از عوامل فیلم ها و سریال های فاخری منجمله هزاردستان) خاطر نشان می گردد که ایشان خود از جمله فرهیختگانی است که از راه هنر ، خدمات ارزنده ای را به فرهنگ و آیین این مرز و بوم ارزانی داشته است و جشنواره فیلم فجر 34 از او به عنوان یکی از مفاخر سینمای ایران تقدیر کرد و این خاطره گواه تواضع ایشان در مقابل مقام شیخ است.
(478)
حدیث کسا
شیخ مرحوم حاج سید علی اصغر فحول را مامور فرموده بودند که ماهی یک بار در اتاق و نشمینگاهشان ، این حدیث را قرائت فرمایند.
توضیح:خاطره ای از حجت الاسلام حاج شیخ محمد رضا سامت
(479)
شهره عام و خاص
اعتبار شیخ در روزگاران ما نزد عوام و مردم کوچه و بازار و شهر و دهات به گونه ای بود که به تعبیری ، پدر اسم فرزند خود را هم بی رخصت شیخ انتخاب نمی کرد.
توضیح:خاطره ای از آقای ولی عبدالعلی نیاقی
(480)
نماز اول وقت
چرا دریا را به قطره تبدیل می کنید؛ ثواب نماز اول وقت ثوابش دریاست، اما ثواب نماز آخر وقت در مقابل آن به سان قطره ای می شود.
توضیح:خاطره ای از حاجیه خانم مریم سامت
(481)
ادب
هر چند که از بستگان سببی دور شیخ بودم ولی گاه گاهی شیخ چونان که گذری از دکانم می گذشت، داخل می شد و احوالی از من و خانواده می پرسید.
چون حرفه ام در شغل استادکاری برق بود، هر گاه مقتضایی در خانه شیخ در این امر پیشآمد می کرد به امر شیخ خدمت می رسم و به هنگام اتمام کارم شیخ دفترچه ای که لابلای آن اسکناس هایش را مرتب چیده بود به سمتم می گرفت و می فرمود: اجرت تان را بردارید. من هم با آنکه از مقام شیخ حجبی می کردم ولی من باب تیمن و تبرک، مبلغی برمی داشتم.
توضیح:خاطره ای از مهدی حاجی شفیعی ها
(482)
تقدیر پس از موت
چون فرزندشان(حاج آقا شیخ محمد رضا) که عهده دار امورات پس از ایشان گردیدند به واسطه ی توجه بیش از پیش به محرومین و مستضعفان و بذل کمک های مالی به فقرا و مقروضین در فشار و هجمه ی جمعیت بودند و گاهی در این جمع ها ، افرادی سوء استفاده گر موجبات مزاحمت را برمی انگیختند ؛ احدی از منسوبین* جهت یاری و به قصد قربت به کمک برآمدند، شبی مرحوم ابوالزوج ام را در عالم خواب دیدم که انگشتری زمردین به ایشان هدیه کردند.
توضیح:خاطره ای از حاجیه خانم زهره حاجی کاظمی -*آقای یوسف دادگو(پسر عموی حاج آقا شیخ محمد رضا)
(483)
دستان پربرکت
می خواستم کتابی بنویسم، خدمت شیخ رسیدم و از ایشان در این امر خیر تقاضای کمک مالی کردم. ایشان بابت تیمن و تبرک مبلغ بسیار ناچیزی از منظر ريالی هبه فرمودند. بدایتا از اینکه با این مبلغ ناچیز بتوانم چنین کاری را به سرانجام برسانم به خود فرو رفتم اما در کمترین زمان حدود ده هزار برابر آن مبلغ از جایی برایم فراهم شد و به طبع آن کتاب واصل شدم.
توضیح:خاطره ای از آقای رضا صمدی های مولف چندین جلد کتاب در خصوص قزوین
(484)
مشاکل شاگردی شیخ
چنان اوضاع شهر در بحبوحه افراط گری های پس انقلاب افروخته شده بود که احدی از قلدرهایی که در حوزه قدرت را به دست گرفته بود مرا تهدید کرد که اگر می خواهی در حوزه ماندگار شوی باید از درس شیخ بگذری.
به خاطر آمد که وضعیتی مشابه این قضایا در زمان حضرت امام صادق علیه السلام بروز کرده بود ، آنجا که خلیفه مامورانی جهت ایذاء و ممانعت از ورود طلاب به درس ایشان گماشته بود و بر هر مستمعی که بر درس آن دیگری حاضر می شد ، مقرری وضع کرده بود ، هر چند که آن امام کذایی نیز به مزد آن خوش خدمتی های دوران خلیفه پدر نرسید و منصور عباسی در زندان کمر به قتل او بست.
توضیح:خاطره احدی از طلاب حوزه علمیه که نزد حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ محمد رضا سامت بیان نموده بودند
(485)
اهل فضل
حضرت ابوی به سبب آنکه مرحوم زوجه ام در تحصیل علوم حوزوی به شیوه آکادمیک همت گمارده بودند بسیار خوشنود و به رسم علما که در هر نشست و جمعی فرعی فقهی را گعده کرده تا وقت به بطلان نرود از ایشان در کثرت دیدارهایشان سوالاتی مطرح می فرمودند. هر چند مرحوم همسرم همیشه از اینکه مبادا در مقابل علمیت شیخ از پاسخ به سوالی دربماند نگران بودند ولی باری مرحوم شیخ تمجیدی قریب به این مضامین به بنده فرمودند که: “الحمدلله ایشان از برخی فضلای قم هم فاضل ترند”
توضیح:خاطره ای از آقای حاج محمد سامت (همسر مرحومه حاجیه خانم نرجس عبابافها، استاد حوزه و دانشگاه)
(486)
ملاک ازدواج
شاید به دلیل سن کم دخترمان بود که پاسخ پدرش برای هر خواستگاری از هر قشری فقط “نه” بود. بالطبع مخاطب همه تماس و درخواست ها برای خواستگاری من بودم ولی این بار قضایا گونه ای دیگر رخ داده بود وقتی زنگ تلفن به صدا درآمد و مرحوم شیخ با مرحوم همسرم درباره خواستگاری از دخترم صحبت کرد و فقط کلمه “بلی” بود که من از این مکالمه شنیدم. بعد تماس که از این رفتار همسرم متعجب شده بودم، سوال کردم و ایشان گفتند :”این بار قضایا تفاوت می کرد و پدر خواستگار، شخصیت موجهی بود که نمی توانستم حرفشان را زمین بگذارم”
همسرم برای تحقیق ،شخصی بهتر از شیخ که پدر داماد بود نیافت، آنجا که فرمودند : “از لحاظ ایمانی، آن قدر ایشان را قبول دارم که پشتشان نماز می خوانم، اما فکر نمی کنم که از مکنت مالی چیزی در بساط داشته باشد و من هم که چیزی ندارم که کمکش کنم. مابقی اش را خود دانید”
توضیح: خاطره ای از حاجیه خانم طیبه یزدی،والده مرحوم حاجیه خانم دکتر مریم السادات مرتضوی(همسر آقای دکتر حاج محمد علی سامت)
(486)
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
شیخ بر ما فرزندان توصیه می کردند سراغ علم طب و امر طبابت نرویم که کسب رزق از مرض مردمان، کراهت دارد.
توضیح: خاطره ای از آقای مهندس حاج محمد حسین سامت
(487)
هر کسی را بهر کاری ساختند
از شور جوانی گاه گاهی در هنگامه هیجانات انقلابی گری با حضرت ابوی هم مباحثه می شدم تا ایشان را ترغیب به حمایت هر چه بیشتر از جریانات اعتراضی کنم، شیخ می فرمودند: من شاه دوست نیستم ولی اگر روحانیت به حکومت برسد هم دین مردم را ضایع می کند و هم دنیاشان را.
توضیح: خاطره ای از آقای دکتر حاج محمد علی سامت
(488)
مارمولک
علی رغم سفارش به دور کردن حیوانات و حشرات موذی در خانه و عدم معدوم داشتن شان ، می فرمودند مارمولک را بکشید و پس آن دست را آبکشی کنید.
توضیح: خاطره ای از حاجیه خانم پروانه معصومه عظیمی
(489)
معاونت دبستان دیانت
دبستان دیانت هفدهمین مدرسه قزوین در سال 1306 شمسی تاسیس شد. مرحوم شیخ مدتی معاونت این مدرس را قبل از تشرف به اعتاب مقدسه عراق جهت تحصیل علوم دینی بر عهده داشت.
توضیح: به نقل از کتاب تاریخچه فرهنگ و مدارس سرزمین قزوین بر مبنای تعلیمات نوین (جلد اول- صفحه 75) نوشته دکتر سید محمد دبیر سیاقی – ابراهیم صفاری ؛ تصویر ایشان در جمع مدیران و معلمان و دانش آموزان به پیوست در کتاب ارائه می گردد
(490)
دقت بر بیت المال
هر گاه شیخ جهت پرداخت وجوهات شرعیه که به واسطه امور حسبیه و دیگر زکوات مومنین جمع آمده بود نزد مراجع رفته ، اصرار داشتند تا قران و ریال آخرین مبلغی که به واسطه اجازات ایشان باید از ذمه خود خارج و به ایشان بپردازند را حساب و پرداخت نمایند، بارها پیش می آمد که بر اثر این دقت و زحمت، بهجت عارفان و نزهت سالکان مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد تقی بهجت – طُوبَى لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ – به حضرت شیخ می فرمود که این مقدار خود را به زحمت نیاندازید که ما از حق و سهم خود که بر ذمه ماست، این مقادیر خرد و ناچیز را بر حضرت شما بخشیدیم ؛ اما شیخ زیر بار نمی رفته و اصرار بر پرداخت آخرین ریال وجوهات داشتند.
توضیح: خاطره ای از حجت الاسلام حاج شیخ محمد رضا سامت
(491)
خزانه دار امام زمان
مرحوم پدر بارها می فرمودند که به زعم حقیر اگر حضرت صاحب عج الله تعالی فرجه الشریف ظهور فرمایند حتما (به جهت وثاقت و امانت داری) مستقیما به دنباله شیخ خواهند فرستاد و ایشان را خزانه دار خود قرار می دهند.
توضیح: خاطره ای از مرحوم حجت الاسلام حاج سید علی محمد حاج سید جوادی (معروف به عموجان) به نقل از فرزند ایشان برای آقای حاج محمد سامت
(492)
حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم
باری به مرحوم ابوی عرض کردم که نمک مختصری را هم که قبل و بعد از غذا (بنا به دستور مستحبات شرعی) تناول می فرمائید ، ممکن است برای سلامت تان زیان داشته باشد ، حضرت ابوی با اینکه همیشه استطاعت امر پزشک حاذق می فرمودند ، عرضه داشتند که : خیر، حتما دستوری که شارع مقدس در این امر فرموده صادق و مابقی باطل.
توضیح: خاطره ای از آقای حاج محمد سامت
(493)
جزیره الخضرا
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین
حکایتی را که جناب شیخ فاضل عالم عامل فضل بن یحیی بن علی الطیبی الکوفی قدس سره به خط خودش با آن خصوصیات و مشخصات بیان کرده ، در خزانه مولی امیر المومنین علیه اسلام ودیعه گذارده ؛ افسانه و مصنوع شمردن ، غلط و اشتباه بزرگی است . صدور چنین عمل دروغی از جاهل هم بعیدست ، فضلا عالم عامل فاضل دلالت دارد بر وجود جزیره خضرا ؛ قضیه ای که همین اوقات واقع شده است ، شخصی از متقین و اخیار ، روح یک طفل نابالغ را روانه کرد که خدمت حضرت صاحب الامر روحی له الفدا و صلوات الله و سلامه علیه برای مسائلی ملاقات کرده بود حضرت را از ورای حجابی از نور ؛ سوالاتی از ایشان کرده و جواب شنیده بود . آن طفل سیر خود را توصیف کرد که در هوا سیر می نمودم ، رسیدم به آب سفیدی که محیط بود به مکان سبز و خرمی ؛ حضرت در آنجا تشریف داشتند.
شایان ذکر است در دوره صفوی داستانی مورد توجه قرار گرفت که ریشه در یکی دو قرن پیش از آن داشت، هرچند هنوز این ریشه و عمق آن شناخته شده نیست. این داستان مربوط به جزیرة خضراء می‌شد، جزیره‌ای در نزدیکی جبل الطارق که نامش در تواریخ اندلس و مغرب وجود داشته و دارد و اخبار آن و دولت‌هایی که در طول قرونِ تسلط مسلمانان بر اندلس بر آن فرمانروایی کرده بودند، در منابع تاریخی آمده است. این داستان به اجمال چنین است که مردی به نام علی بن فاضل مازندرانی که در نجف مقیم بوده، در سال 699 نقل کرده هشت سال و نیم پیش یعنی 691 بر اثر یک اتفاق از عراق به مصر و از آنجا به جزیره خضراء رفته و در آنجا با مجموعه‌ای از جزایر و رویدادها و اخبار و مشاهداتی مواجه شده که همه آنها حکایت از حضور حضرت مهدی (ع) و فرزندانش در آن دیار دارد.
حکایت مشابه اما مختصر دیگری از کمال الدین احمد بن محمد بن یحیی الانباری مربوط به سال 543 یعنی بیش از یک قرن و نیم پیش از آن هم در دست است که علامه مجلسی در بحارالانوار در جلد 52 صفحه 152 ذیل باب 24 به شرح مفصلی آورده است:
أقول وجدت رسالة مشتهرة بقصة الجزیرة الخضراء فی البحر الأبیض أحببت إیرادها لاشتمالها على ذکر من رآه و لما فیه من الغرائب و إنما أفردت لها بابا لأنی لم أظفر به فی الأصول المعتبرة و لنذکرها بعینها کما وجدتها
داستان این منازعه فکری به سال 1979 / 1399 ق بر می‌گشت که طلبه‌ای با نام ناجی النجار که گفته می‌شد از شاگردان مرحوم محمد باقر صدر بود، کتابی با عنوان «مثلث برمودا فی بحار الانوار الشیخ المجلسی، دراسة مفصله لظاهرة مثلث برمودا و الصحون الطائرة و بحث خاص حول الامام المهدی علیه السلام» منتشر کرد.
چند سال پس از انتشار این کتاب، اثر یاد شده به فارسی درآمد و همراه با تعلیقات و افزوده‌هایی به چاپ رسید. نویسنده چاپ مجددی از کتاب خود را همراه با استفاده از تعلیقات فارسی شده با نام الجزیرة الخضراء و قضیة مثلث برمودا در سال 1989 م منتشر نمود. این نویسنده چند سال ایران بوده و فعلا مقیم دانمارک است.
مترجم ومحقق فارسی کتاب آقای علی اکبر مهدی پور بود که اثر یادشده را به نام «جزیره خضراء و تحقیقی پیرامون مثلث برمودا» در سال 1364 ش منتشر کرد. از همان آغاز، انتشار کتاب به دلیل حساسیتی که روی مؤلف [به دلیل علاقه و ارتباطش با مرحوم آیت الله شریعتمداری بود] و نیز موضوع کتاب، با مشکل روبرو شد.
کتاب یاد شده مباحثی در باره مثلث برمودا بر اساس اخبار روزنامه‌ها آورده و سپس بخشی را به بشقاب پرنده ها اختصاص داده و این دو را مرتبط با جزیره خضراء دانسته است. اساس این کتاب بر اساس همان حکایت پیشگفته، بر باور به زندگی حضرت مهدی (ع) در جزیره خضراء بوده و برای نشان دادن اعتبار و اهمیت آن، مطالب دیگری بر آن افزوده شده است.
کتاب با تقریظ آیت الله مرعشی منتشر شد و همین امر به نوعی تأیید آن به حساب آمد. در این تقریظ به صراحت از این کتاب حمایت شده و کتاب «اثری ممتاز و پیشتاز» معرفی شده است. تقریظ عربی مذکور، همراه با ترجمه فارسی در چاپ‌های مختلف آمده است.
توضیح: متن شیخ در حاشیه کتاب نوشته شده است و متن توضیحی پس از آن مجملی است از مقاله حجت الاسلام آقای رسول جعفریان در خبرگزاری خبرآنلاین با نام “حکایت جزیره خضراء” در 12 اسفند 1391 با اندکی تقریض
(494)
هزار نکته ز موی باریک تر اینجاست
باری مرحوم شیخ مطلبی فقهی را به احدی از قضات دادگستری ، تلفنی عرضه می فرمودند . قاضی (یا احدی از مرتبطین دادگستری) بر ظاهر امر از شانیت شیخ مطلع نبود که شیخ برای تاکید بر صحت امر فقهی بیان شده در معرفی خود فرمودند :”سامت مجتهد” هستم.
و شاید بر همین منوال بود که ذیل حاشیه نگاری بر حکایت جزیره الخضرای بحارالانوار (حکایت 493) مرقوم فرمودند:” رحیم سامت ، از علمای معروف شهر قزوین”
توضیح: خاطره ای از حجت الاسلام حاج شیخ محمد رضا سامت
(495)
عبادات روزانه
آنچه من از مرحوم پدر به یاد دارم ، آن بود که اغلب اوقات شریف شیخ در عبادات خاصه صرف تلاوت قرآن و ادعیه و زیارات روز بود و مابین دیگر امورشان منجمله درس و مسجد و مراجعین و حتی در راه و انتظار برای اطعمه و اشربه روزانه از نماز مستحبی و اذکار غافل نبودند.
توضیح: خاطره ای از حاجیه خانم سکینه سامت
(496)
تکریم مقام شامخ شیخ
پس از ارتحال مرحوم شیخ ، مطلع شدیم که وصیت ایشان بر خاکسپاری در آستان مقدس امام زاده حسین علیه السلام قرار گرفته است. من موضوع را جهت اقدام پیگیری کردم و علی رغم آنکه دسترسی به مسولین امر جهت این کار مشکل بود و ایشان در سفر بودند ، به من دستور دادند: هر جا که بیت ایشان نظر دارند ، تخصیص دهید.
من قبل از این واقعه و تا کنون پس سال ها از آن واقعه ، چنین سابقه و دستوری را در حوزه کاری ام سراغ نداشته ام.
توضیح: خاطره ای از حاج آقای درخشان مسول حوزه ریاست اداره کل اوقاف و امور خیریه استان قزوین
(497)
می خور که شیخ و زاهد و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری همه تزویر می کنند
در محضر درس شیخ داستانی شنیدم که عینا نقل می کنم:
عالمی شیعی می فرمود در عراق ، هم مباحثه مفتی اهل تسن بودم و بنابر جلساتمان ، بارها در منزلم پذیرایش بودم. بعد بارها حضورش در منزلم ، باری گفت که هر دیدی را بازدیدی است و این بار نوبه حضور شماست. من به جهت احتیاط و قرار نگرفتن در معذوریات از این امر احتراز می کردم ولی بعد از چاره بسیار ، حسن را در این دیدم که در ماه صیام و عذر اطعمه و اشربه است ، دعوتش اجابت کنم.
چون وارد منزلش شدم ، در عین تعجب دیدم مشغول طعام است، پرسیدم معذوریتی چون مرض و سفر داشتی که عذر صیام داری؟!
گفت : خیر ، مگر پیامبر صل الله علیه نفرمود که ، هیچ عبادتی بی حب علی “علیه السلام” پذیرفته نیست ، چرا زیاده زحمت بر خود دهم که عبادتی مقبول ندارم!!!
و این وضع مفتیان ایشان است.
توضیح: خاطره ای از آقای حجت الاسلام مختاری
(498)
حکمیت
در جریان انقلاب ، خودرویی نظامی به صفوفی مردمی به شکل انتحاری حمله ور شده و عده ای به این سبب کشته می شوند.
پس از انقلاب ، جهت محاکمه عاملین و مسببین ماجرا و به علت عدم اعتماد به دستگاه قضائی برجای مانده از رژیم پهلوی از هیات علمیه استمداد شد و ایشان شیخ را به عنوان نماینده و حَکَم در این ماجرا اعلام داشتند. شیخ با تدقیق دینی خود چندین بار جلساتی با متهمین و شاهدین و متصلین ماجرا برگزار کرده و بارها بر محل وقوع جرم حاضر و با شاهدین عینی هم صحبت شدند و نهایتا در آن ماجرا متهمین را مقصر و مستحق قصاص ندانستند و وا اسفا بر افراطیونی که در اثنای همین جلسات ، بر شیخ به بهانه ی اطاله دادرسی و با این ادله که ما می خواهیم به کمترین زمان ، حکم به اعدام عمال رژیم قبلی دهیم و با این همه دقت نظر و تأنی نمی توان به اداره شهر و حکومت انقلابی پرداخت، فشار آورده و نهایت موجب گشتند که شیخ راه خود پیش گیرد که چنین منش و روشی در مرام شیخ نبود.
توضیح: خاطره ای از آقای احمد زاده ( دادستان وقت انقلاب قزوین)
(499)
مستحبات قرآنی
شیخ می فرمودند ، واردست بعد از دوگانه صبح سوره مبارک یس ، پس صلاه ظهر سوره مبارکه فتح ، تعقیب نماز عصر سوره مبارکه نبا ، عقب نماز مغرب سوره مبارکه ملک و در مستحبات بعد نماز عشا سوره مبارکه واقعه تلاوت گردد.
خاطر نشان می گردد که علاوه بر ذکر تلاوت این سور (با اندکی اختلافات روایی) در تعقیب نمازهای یومیه از امام جعفر صادق علیه السلام که در کتاب شریف مفاتیح الجنان ثقه المحدثین مرحوم حاج شیخ عباس قمی آمده است ، مرحوم آیت الله مرعشی نجفی (قدس الله نفسه الزکیه) در بخشی از وصیت نامه خود به این مهم در نقل یکی از تشرفات خود به محضر حضرت صاحب عج الله تعالی فرجه الشریف به عنوان تواصی ایشان اشاره نموده اند.
توضیح: خاطره ای از حاجیه خانم سکینه سامت
(500)
مگر آن شهاب ثاقب مددی دهد خدا را
از درب خانه که درآمدم ، احدی از مجاورین با تعجب پرسید :شما به رادیو شهر ترانه درخواستی داده بودید ؟ (در زمان پهلوی ، کثرت اوقات رادیو را برنامه های مفتضحی همچون ترانه های ناصواب تشکیل می داد و در انتهای ترانه ، اسم درخواست دهنده را ذکر می کرد) من در کمال ناراحتی (و با احتمال خصومت یا مزاح نابجای عده ای همکلاسی های مدرسه ام) گفتم که ما نه تلفنی برای اعلام این مساله داریم و نه رادیو ای برای شنیدن!!!
پس اطمینان از حدسم ، خدمت شیخ رسیدم و عرض حاجت کردم. شیخ ابراز تاسفی کردند ، اما از قضای روزگار و با الطاف الهی در حفظ آبروی ایشان ، این عرض گلایه از جانب شیخ به سمع واعظ مشهور شهر ، حجت الاسلام سید محمد شهاب رسیده بود و ایشان نیز در مجلس وعظ خود با ذکر وجوب حفظ آبروی مومنین مساله را تبیین کرده بودند. این سخنرانی به روال معمول در فردای آن روز در رادیو شهر پخش و به این ترتیب خداوند از خزانه غیب خود حفظ آبرو فرمود.
توضیح: خاطره ای از آقای حاج محمد سامت
(501)
اهمیت تبیین مسائل شرعیه
مرحوم حاج سید رحمان سیاه پوش که از فحول علمای شهر قزوین بود بر منبر وعظ خود پس از ماه صفر داستان قیام مختار ثقفی را برای عامه مردم با بیانی شیوا بازگو می کرد. مجلس گرم و بزرگی شکل می گرفت ، اما شیخ باری به ایشان فرمود که چون چنین مجلس معظم و مهمی دارید ، اصلح است که قبل از ورود به داستان به وعظ و تبیین مسائل شرعیه بپردازید و از این فرصت برای آموختن دین به مردم بهره برید.
توضیح: خاطره ای از آقای مهندس حاج محمد حسین سامت
(502)
عید غدیر
شیخ می فرمودند ، جشن و سرور این عید خجسته تا سه روز پس روز عید ساری است.
توضیح: خاطره ای از آقای مهندس کمال الدین باریک بین
(503)
تذکار
هرزگاهی نصیحت مان می فرمودند که آدم عاقل سرای جاودان آخرت را به حیات مقصوره دنیا نمی فروشد.
توضیح: خاطره ای از حاجیه خانم سکینه سامت
(504)
کرامات مرحوم بروجردی
شیخ همه ساله نزدیک نوروز از شیرینیجات قزوین جهت شادباش سال نو برای مرجع تام تشیع وقت حضرت آیت الله العظمی مرحوم بروجردی (ره) ارسال می داشتند.
فقره آخرین ، مرحوم ایشان مرسوله را با مرقومه ای به این مضمون عودت می دهند که “بیت ما امسال عید ندارد”
چند روزی از عید سپری نگردیده بود که خبر ارتحال ایشان نه تنها بیت ایشان که جهان اسلام را در ماتم و اندوه فرو برد. به خاطرم می آید که مرحوم شیخ برای تشییع ایشان با جمع کثیری از مردم دارالمومنین قزوین رهسپار قم شدند و از قضا توشه فراوانی که از نان و پنیر همراهشان برای سفر کرده بودم همگی آذوقه کاروان شده بود.
توضیح: خاطره ای از مرحومه حاجیه خانم افسر فاروقی
(505)
حکم سجده بر پشت دست
باری احدی از مومنات در خصوص حکم نمازی که در آن به واسطه شیطنت کودکش ، مهر به کناری رفته و به علت عدم دسترسی به دیگر مواضع صحیح ، سجده بر پشت دستان (که در رسائل عملیه عده ای از فقها رضوان الله تعالی علیهم بر آن صحه گذارده اند) بر جای آورده ؛ سوال کردند که شیخ بر بطلان آن نماز حکم فرمودند.
هر چند بر من معلوم نگردید که حکم ایشان مطلق بوده و یا بر اساس شرایط مساله چنین حکمی فرمودند.
توضیح: خاطره ای از مرحومه حاجیه خانم افسر فاروقی
(506)
عمل به قول مشهور
مفروض در عمل به احکام شریعت و اقوال حدیث ، مبنا قرار دادن قول مشهورست. مرحوم شیخ هم به همین مناسب در برپایی مجلس ذکر مصایب حضرات معصومین بنا را بر قول مشهور می گذاشتند. فی المثال در اقوال ثلاثه ۱۲، ۱۸ و ۲۵ محرم الحرام بر شهادت علی بن الحسین علیه السلام ، فقره آخرین را که قول مشهور بود مجلس می گرفتند و به اقامه عزا می پرداختند.
توضیح: از منبر حجت الاسلام حاج شیخ عباس کریمی
(507)
اهتمام به امور دین
شیخ علی رغم آنکه مشتغل به امر اداری و موظفی نبود لیکن جهت اهتمام به امور دینی (تدریس، تخمیس اموال ، اقامه صلوات یومیه) بسیار دقیق و مصر بودند تا آنجا که هر گاه به اصرار اولاد و احفاد و آشنایان در شهر و کوی دیگری با درخواست تمدید حضورشان روبرو می شدند ، می فرمودند :”من کار دارم و نمی توانم مردم را معطل خود کنم”
صوفی ابن الوقت باشد ای رفیق
نیست فردا گفتن از شرط طریق
توضیح: خاطره ای از آقای عمادالدین عظیمی
(508)
آداب تدفین
مقارن دفن روضه حضرت صدیقه طاهره ، فاطمه زهرا “سلام الله علیها” و حضرت علی اصغر “سلام الله علیه” خوانده شود و طلب مغفرت برای حقیر و مومنین بشود.
اگر بعد از غسل جنازه از خیابان پیغمبریه بگذرد ، طواف روضه مقدسه عمل شود.
توضیح: برگی از وصیت نامه
(509)
امانت حضرت ولی عصر (عج الله) و عنایت ایشان
آنچه از وجه نقد موجود باشد از مایملک حقیر نیست، امانت امام علیه السلام می باشد. موجودی در بانک ذخیره ولی عصر علیه السلام به حساب شماره ۲۵۵ و حساب شماره ۷۵ در صندوق ذخیره المهدی (ع) سهم امام علیه السلام می باشد از ماترک حقیر نیست ، از دایره ثلث و ارث خارج است. امانت حضرت ولی عصر ارواحنا له الفدا و عجل الله تعالی فرجه الشریف می باشد…. از حسن اتفاق هر دو شماره به حساب ابجد صغیر دوازده می باشد و آقا امام زمان علیه السلام، امام دوازدهم می باشند.
توضیح: برگی از وصیت نامه
(510)
خورشید پشت ابر
وصیت نامه خود را مزین می نمایم به این حکایت شریف که شاید در کتب مطبوعه ذکر نشده باشد.
حضرت مستطاب آیت الله عالم فاضل متقی آقای حاج سید صالح منجیلی قدس سره الشریف از بزرگان علما ساکن منجیل و معاصر حضرت آیت الله العظمی حاج آقا حسین بروجردی بودند و با ایشان خدمت آیت الله العظمی آقای جهانگیر خان قدس سره الشریف از علمای بزرگ اصفهان تلمذ می کردند و از محضر ایشان استفاده می نمودند.
شفاها از خود آقای حاج سید صالح شنیدم که فرمودند مرحوم جهانگیر خان قریب به این مضامین فرمودند:
در زمانی که طلبه بودیم شخصی از علمای بزرگ انصاری (احتمالا به نام بادری) با استجازه از دولت وقت ایران وارد اصفهان شد (شاید زمان حکومت ظل السلطان بوده است) و بر دولت وارد شد به این عنوان که من مستبصر می باشم. یعنی در مقام این هستم و آمده ام با علمای اسلام بحث کنم (قبل از انعقاد حوزه علمیه قم ، حوزه علمیه اصفهان مهمترین حوزه ایران بود) اگر فهمیدم که اسلام حق است ، دین اسلام را قبول نمایم.
بالجمله حسب درخواست این عالم نصرانی و اقدام دولت و حکومت وقت اصفهان ، مجلسی تشکیل می شد و هر روز یک نفر یا بیشتر از علمای اصفهان در بحث با این عالم نصرانی حاضر می شدند و چنین معروف و گفته می شد که عالم نصرانی ، عالم اسلامی را محکوم نمود و اشتهار این امر در شهر اصفهان باعث نگرانی مهم و تزلزل در عقیده عوام شد. بالاخره از علمای اصفهان کسی باقی نمانده بود و عالم نصرانی در شرف مراجعت به مملکت خود بود با این شهرت که در مرکز علم وارد شده و علمای آن را محکوم نموده است. در چنین موقعیتی که موجب پریشانی خاطر علما و عوام شده بود شخصی غیر معروف در لباس روحانیت مانند یکی از طلاب نزد دولت وقت اصفهان آمد و وقت خواست که با این عالم نصرانی بحث کند. دولت وقت در کمال بی اعتنایی شاید به او گفته باشد ، علما نتوانستند این عالم نصرانی را محکوم کنند ، شما یک نفر طلبه چگونه با او بحث خواهید کرد و بالجمله از دولت انکار از این آقا اصرار ، بنا بر این شد که جلسه ای بین عالم نصرانی و ایشان تشکیل شود. بعد از تشکیل جلسه و حضور طرفین برای بحث ، ما ندانستیم آن آقای روحانی به عالم نصرانی چه فرمود و چه نمایشی داد که آن عالم نصرانی دفعتا در نزد آن آقا بسیار محقر و کوچک و متواضع شد. آن آقا به عالم نصرانی می فرمود:” ایمان بیاور، پس چرا ایمان نمی آوری ؟” آن عالم نصرانی می گفت :”چشم! چشم! وقت بدهید” به همین کلمات مجلس ختم شد و آن عالم نصرانی شبانه اصفهان را ترک گفت. به حمدالله رفع نگرانی عمومی شد.
(بنده عرض می کنم به احتمال قوی ، شاید آن شخص از طرف حضرت بقیه الله ارواحنا له الفدا بوده باشد)
توضیح: برگی از وصیت نامه
(511)
ملا رفیعا واعظ قزوینی
مرحوم پدر همیشه در مبدأ ورودی حرم مطهر امام زاده حسین علیه السلام می ایستادند و ضمن قرائت فاتحه می فرمودند جد ما در همین حوالی مدفون اند. اخیرا نیز به همت سازمان میراث فرهنگی استان قزوین ، در جوار آن مضجع مطهر ، مرقد ایشان رونمایی گردید.

از زندگی واعظ قزوینی، عالم و واعظ و ادیب و شاعر شیعی سدۀ یازدهم هجری، اطلاعات اندکی در دسترس ماست، اما همین اندک هم نشان می‌دهد که وی در علوم دینی و وعظ و خطابه شهیر و چیره‌دست بوده است، چندان‌که نام اشهر او را (علاوه بر «میرزا رفیعا» و «ملا رفیع») واعظ قزوینی می‌دانیم. حتی غزل‌های او پُر است از نکته‌های اخلاقی و پند و وعظ، که این خود نتیجۀ منبرداری شاعر و اشتغالش به موعظۀ دینی و اجتماعی است. تذکره‌نویسان شعر او را در ردیف شعر بزرگانی چون صائب تبریزی قرار داده‌اند و ستوده‌اند. آثار او حتی در هندوستان شهرت داشته است و در فرهنگ‌های رایج در آن دیار (از جمله در چراغ هدایت و مصطلحات‌الشعرا) بارها به شعر او، در کنار شاعران مشهور سبک هندی، استشهاد شده است. از محققان معاصر نیز، برخی که معتقدند شعر واعظ شعری متوسط است، خود معترف‌اند که شعرهای او بیت‌های قابل انتخاب کم ندارد:
با خلق هم‌نشین و از ایشـان بریده باش
مضمـونِ دلنشیـنِ ز خـاطـر پریـده بــاش
خـود را دگـر مسـاز، کـه دور است از ادب
دستــی بــر آن جمــال خـداآفـریــن زدن!
نیست، غیر از وصل، آبی آتشِ ‌جوشِ مرا
مرهمی جز دوست نبْود زخمِ ‌آغوشِ مرا
واعظ قزوینی را باید یکی از نمایندگان «سبک هندی معتدل» دانست، زیرا از سویی در شعر او نه پیچیدگی‌های فراوان لفظی و توبرتو بودن صُوَرِ خیال دیده می‌شود و نه، از سوی دیگر، به‌کلی عاری از صور خیال است. شعر واعظ هم شعر تغزّل است و هم توحید و هم پند و اندرز و حکمت عملی. او با شعر خود نشان داده است که چگونه می‌توان هنر را در خدمت ارتقای روح و اعتلای فهم انسانی به‌کار بست و چگونه می‌توان حقایق و معارف را در ظرف هنر ریخت و به کمک هنر، به صورتی دلنشین و شیرین عرضه کرد.نیز از یاد نباید برد که واعظ قزوینی در نثر هم دستی توانا داشته است. شهرت ادبی او بیشتر به سبب تألیف کتاب ابواب‌الجنان است، که نه تنها در ایران بلکه در هند نیز بسیار اشتهار داشته؛ کتابی در اخلاق و پند و اندرز، به نثر فارسی، که برپایۀ سنّت پیامبر و احادیث ائمّۀ شیعه علیهم‌السلام تألیف شده است.(1)
واعظ با کلیم کاشانی و صائب تبریزی معاصر بوده و شیوه او در شعر به سبک هندی نزدیک اشت . وی در بیشتر اشعارش به گفتن پند و اندرز می کوشد و توانگران را به دستگیری از بی نوایان دعوا می کند
واعظ قزوینی از شاگردان برجسته خلیل بن غازی قزوینی بوده است و مُلا خَلیل بن غازی قَزوینی، از عالمان شیعه در قرن یازدهم قمری و هم مباحث علامه مجلسی (صاحب بحارالانوار) است و از اساتید مشهور او می‌توان به میرداماد و شیخ بهایی اشاره کرد.(2)
ملا رفیعا از علم معقول حظى وافر داشت و در این علم كتابى به نام «ابواب الجنان»، در هشت باب شروع كرد كه بیش از یك یا دو باب آن را نتوانست بنویسد، پس از مرگ او فرزندش، ملا محمد شفیع، آن را به اتمام رسانید. در بعضى از مآخذ وى نواده‏ى ملا فتح‏اللَّه ذكر شده است. از دیگر آثارش: «الموعظة»، در دو مجلد؛ «الحملة الحیدریة»؛ «دیوان» شعر.(3)
مؤلف باب اول را در هشت باب بنام شاه عباس نوشته است . جلد دوم (باب دوم ) را در پس از يكسال و بعد از وفات شاه عباس بنام شاه سليمان نگاشته و پسرش محمد شفيع بن محمد رفيع باقي ابواب را پس از او تكميل كرده است
ملامحمد رفیع ملقب به رفیع الدین از مردم صفی آباد قزوین بود، واعظ تا پایان زندگانی ارتباط خود را از استاد خویش(فقیه و متکلم و محدث و مفسر معروف ملا خلیل بن غازی قزوینی) نگسست و بنا به روایات مشهور، سال درگذشت این استاد و شاگرد هر دو در یکسال روی نموده است. کتاب وقایع السنین خاتون آبادی وفات واعظ قزوینی صاحب کتاب ابواب الجنان را در بیست و ششم رمضان 1088 ﻫ. ق گزارش کرده است. همچنین گفته می شود وفات واعظ در شب سه شنبه 22 ماه رمضان سال 1090 ﻫ. ق هنگام عشا روی داده است و مدفنش نیز بنا به نوشته ایشان در مدخل آستانه ورودی به صحن شاهزاده حسین (علیه السلام) واقع در قزوین گوشه چپ است.(4)
واعظ قزوینى یک واعظ بوده؛ منبر می‌رفته و وعظ می‌کرده و شعرش از لحاظ هنرى در قله ى شعر است؛ در سبک هندى و بسیار خوب، پرمضمون و قوى.(5)
ابواب الجنان همپای دیگر کتاب های ادبی همچون گلستان در مکتب خانه ها در دوره معاصر تدریس می شده است.
مرحوم دکتر عبدالحسین شهیدی صالحی طی مقاله ای در کتاب رهپوی هدایت که به مناسبت بزرگداشت شیخ در سنه 1378 (ه.ش) مرقوم فرموده اند به واسطه ی زیر ، نسب شیخ را منتسب به ایشان دانسته اند.
میرزا رحیم(سامت قزوینی)- میرزا حسن- میرزا احد- میرزا عبدالحسین- میرزا ابوطالب- شیخ عبدالکریم- شیخ محمد یحیی – شیخ محمد شفیع- مولا رفیع الدین واعظ قزوینی- شیخ فتح اله قزوینی
توضیح: خاطره ای از آقایان حاج محمد و مهندس حاج محمد حسین سامت- توضیحات در خصوص ملارفیعا 1- پیام دکتر غلامعلی حدّاد عادل (رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی) به کنگرۀ واعظ قزوینی در چهارم آذرماه ۱۳۹۵به نخستین همایش دوسالانۀ شعر آئینی واعظ قزوینی 2- صافی در شرح کافی، ج۱، صفحات 8 تا 36 3- اثرآفرینان (جلد اول-ششم) 4- مهدی راونجی مصحح کتاب ابواب الجنان 5- بیانات آیت الله علی خامنه ای در دیدار شاعران در ماه مبارک رمضان.۱۳۸۷/۰۶/۲۵
(512)
موهبات الهی
مجلس درس هنوز شروع نشده بود و منتظر جمع طلاب بودیم ، آقای سید علی اکبر حاج سید جوادی روی به شیخ کرده و گفت:از موهبات الهی چه به شما مرحمت شده است؟
فرمودند:هفت مونث بود و پنج مذکر . سپس تبسمی فرمودند.
توضیح: خاطره ای از حجت الاسلام حاج شیخ عباس کریمی
(513)
زین فتنه‌ها که دامن آخرزمان گرفت
شیخ می فرمود چه بسیار علمایی که بر اثر فتنه فرزند به راه خطا رفته و گمراه شدند.
و شاید بزرگ ترین مصداق آن قول امام علی علیه السلام باشد که :
ما زال الزّبیر رجُلاً منّا أهلَ البیتِ حتّی نشأ ابنه المشئومُ عبدالله»؛زبیر همیشه از ما اهل بیت بود تا زمانی که فرزند نا مبارکش، عبدالله بزرگ شد. (نهج البلاغه، حمکت ۴۵۳)
توضیح: خاطره ای از آقای مهندس حاج محمد حسین سامت
(514)
احتراز از ضعف بینایی
شیخ بر آنکه در تاریکی (قلت نور) به خواندنی و نوشتی پردازند ، سخت احتراز می داد و می فرمود:
ضعف بینایی عارض می گردد.
توضیح: خاطره ای از حاجیه خانم سکینه سامت
(515)
سعادت واقعی
وقتي مرحوم شیخ در بستر بيماری بودند حقير جهت عیادت خدمت رسیدم ، در همان حال ضعيف می فرمودند سعادت واقعي ملاقات با اميرالمؤمنين است .
شب رحلت هم از بستر روم در قصر حورالعین
اگر در وقت جان دادن تو باشی شمع بالینم
توضیح: خاطره ای از خانم حشمت السادات قافله باشی
(516)
رعایت احوال یا رضایت بی اشکال
شبی در جمعی در خارج شهر با عده ی از اقربا گرد آمده بودیم و در سر قیام مراسمی جهت تولی به ائمه معصومین و تبری از دشمنان ایشان را به سنت دیرینه می پروراندیم. شیخ که در مجاورت نشیمنگاه ما مشغول طاعات و عبادات شباهنگام خویش بود به ناگاه فرمود: مبادا چنان بانگ سخن بالا برید که درب و همسایگان از صدای شما متوجه برگزاری چنین مراسمی در این خانه گردند که محتمل است از فرق دیگر دینی در این محلات سکنی داشته باشند.
توضیح: خاطره ای از آقای عمادالدین عظیمی
(517)
پرهیز از احتباء
اگرچه رسم احتباء (حلقه کردن دستان بر زنوان به بالا آمده و ساق ها چسبیده به کفلین) در عرب جاهلی پس از ظهور اسلام با دلیل کمی پوشش و جهر فرج ، منع شده بود ولی شیخ ظاهرا روایت را مطلق می دانست و شدیدا از آن نهی می فرمودند، چه بسا نظر شیخ بر آن بود که اگرچه جامه ای ساتر آن است ، لیکن مکفی بر مکشوف بودن ظلال آن نیست.
توضیح: خاطره ای از آقای عمادالدین عظیمی
(518)
فتن آخر الزمان
شیخ می فرمودند نقل است که در آخر الزمان، زنان مار زایند بهتر از آن است که پسر آرند.
توضیح: خاطره ای از خانم نرگس سامت
(519)
گریز از مرجعیت
پس ارتحال مرجعیت عالی قدر جهان اسلام مرحوم آیت الله خویی رضوان الله تعالی علیه که وضعیت مرجعیت واحد متزلزل و تقلید به تشتت سوق پیدا کرده بود ، خدمت شیخ رسیدم و عرضه داشتم اکنون امر بر من بیّن گردیده است و قصد دارم از حضرت شما تقلید فقهی کنم. شیخ بعد از مکثی فرمودند :من اجازه دادم بقا بر میت مرحوم خویی مانده و در مسائل مستحدثه از من تقلید کنید.
چند روزی نگذشته بود که شیخ پس من می گشتند و چون به من رسیدند فرمودند ، مرجع تان را به آقای سیستانی معوض گردانید.
هر چند که الحاح برخی از آقازادگان در این خصوص کارگر نیفتاد و افتخارتقلید از حضرت شیخ بر ایشان ثابت ماند.
توضیح: خاطره ای از آقای دکتر سید محمد نقی سیاه پوش- آقای حاج محمد سامت
(520)
حالات مرگ
مرحوم شیخ آنچه را در نظر عام به عنوان مرگ آسان و نشان از راحت آدمی در وقت جان دادن تلقی می گردد ، تایید نمی فرمودند که چه بسا مرگی دفعتی و سریع موجبات مرگی سخت برای محتضر باشد و مرگی همراه با بستر و بیماری و سختی ظاهر دنیا برای مومن به واسطه اعمالش ، سهل و مسهل گردد.
توضیح: خاطره ای از حاجیه خانم سکینه سامت
(521)
نسخه آقا سید موسی (زرآبادی)
مرحوم شیخ می فرمودند احدی از هم درسان (مرحوم شریعت صفائی)نزد مرحوم سید ، قبل از عزیمتم به نجف هیچ ذراری نداشت و به هر نسخه طبیب و دعایی جهت برآورده شدن حاجت متوسل بود . چون از نجف برگشته و دیدم ذات ذریه اش چندین تن گشته ، علت را جویا شدم.
چنین گفت که آخرین حرز و دعایی که برآوردم از کشکول شیخ بهایی بود و چنان گفته بود که هر کس حاجت نگرفت ، مرا (شیخ بهایی) لعن و نفرین فرستد. چون از مقام دعا که چهل شبانه روز مشغول بودم ، فارغ شدم و طلب مقصود حاصل نیامد نزد سید (موسی زرآبادی) رفتم و عرض حاجت کردم و آنکه مرا قصد لعن شیخ (بهایی) نیست ولی از این کوری اجاق و خالی ماندن پشت به استیصال آمدم. سید فرمود : همه دستورالعمل های شیخ بها(یی) را رمز و رازی است که بی مراعی داشتنش حاجت روایی نیاید و من شما را به نسخه شفا بخش توصیه می کنم که ان شاءالله کارگر افتد.
سید فرمودند که سحرها به تهجد برآیید و طلب استغفار کنید و چنین گشت که با عمل به امر ایشان فرزندان یکان یکان بر من عطیه شدند.
تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُون
فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أُخْفِيَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ
پهلوهایشان از بسترها دور مى شود (و شبانگاه به پا مى خیزند و رو به درگاه خدا مى آورند) و پروردگار خود را با بیم و امید مى خوانند، و از آنچه به آنان روزى داده ایم انفاق مى کنند.
هیچ کس نمى داند چه پاداشهاى مهمّى که مایه روشنى چشمهاست براى آنها نهفته شده، به پاداش کارهایى که انجام مى دادند.(سجده ۱۶،۱۷)
توضیح: خاطره ای از آقای دکتر محمد علی سامت
(522)
ارتقا درجات
چون احدی از مومنات که نیابت حج میتی را متقبل گردیده در هنگامه وداع با شیخ بود ، شیخ فرمودند: گمان نکنید که این نیابت برای شما زحمت و برای مستنیب رحمت است که شما بیش از میتی که نیابتش را بر عهده گرفته اید به ثواب نزدیک ترید.
توضیح: خاطره ای از حاجیه خانم سکینه سامت درباره مرحومه حاجیه خانم بشارت فاروقی
(523)
شرط باج
باری پیشآمدی رخ داد و مخیر شدم که برای گشایش کارم رشوه ای پردازم. چون مقید به تدین بودم نزد شیخ آمدم و عرض حاجت کردم ، ممثلی بنا به احوال خطه و زادگاهم آوردند که وظیفه خود را برآرم.فرمودند:بالفرض که در گردنه های اشکور و دیلمان گرفتار دزدان آمده و ایشان قصد جان و مال ات را کرده اند و در این میانه ، زیر دستی از دزدان تو را به اندک مبلغی وعده نجات دهد ، عقل و شرع در این حال چه امرت می کند!؟ که اگر چنین نکنی به وظیفه عمل نکرده ای.
لهذا اگر به این شرایط دچار شدی ، ” ده دیناری و خود را وا رهان”
توضیح: خاطره ای از آقای سید محمد موسوی
(524)
تشویق طلاب
روال شیخ بر آن بود که هرگاهی در جمع طلاب جوان قرار می گرفت با پرسش و پاسخی ضمن محک شان ، شوق و شور تحقیق و مطالعه را نزد ایشان می افزود. باری در همان اوان طلبگی بودم که پس پاسخ به پرسشی مرحوم شیخ جهت تشویق ، بیست تومان که آن روزها پول زیادی بود به من هبه کردند که اهل لباس می فهمند این چنین مشوق هایی برای یک تازه طلبه و آن هم در آن دوران چه ارزشی برای ما داشت.
توضیح: خاطره ای از آیت الله علی اسلامی امام جمعه تاکستان و نماینده مردم قزوین در مجلس خبرگان رهبری
(525)
زلزله
باری در اوان نوجوانی که هنوز در منزل مرحوم پدر بودم ، ناگهان زلزله ای حادث شد و من آیه زیر را قرائت کردم:
إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ أَنْ تَزُولَا وَلَئِنْ زَالَتَا إِنْ أَمْسَكَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا (فاطر- 41)
همانا خدا آسمانها و زمين را نگاه مى دارد تا نيفتند و اگر بيفتند بعد از او هيچ كس آنها را نگاه نمى دارد اوست بردبار آمرزنده
پدر در همان احوال (سخت که به واسطه هراس از زلزله بود) مرا مورد تفقد قرار دادند.
توضیح: خاطره ای از حاجیه خانم سکینه سامت
(526)
حیای استاد
هر گاه توفیق حضور در محضر شیخ الاستاد را داشتم به زحمتی و ترفندی دستشان را می بوسیدم ، می دیدم که در وجهشان خجلت و در صورتشان سرخی بروز می نمود و نهیبم داده و دست پس کشیده و می فرمودند :”مکن آقا جان”
توضیح: خاطره ای از حجت الاسلام حاج سید عباس قوامی
(527)
قُوّتی
مرحوم شیخ معجونی از چندین گیاه و مغز میوه را جهت احیای توان و سلامت خویش در دوران فرتوتی روزانه صرف می فرمودند که فهرست شان را به دست خط مبارک به شرح پیوست موجود است.
توضیح: خاطره ای از آقای مهندس علی جباری
(528)
وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا
باری با مرحوم پدر در راهی می رفتیم ، با جوانکانی افراطی و خشک مذهب که تاثیر اوضاع کشور ایشان را تند مزاج کرده بود برخوردیم. پدر که مبدع سلامی اش زبانزد خاص و عام بود به آنان نیز سلام کرد و پاسخی نشنید. من که هیجان و غلیانم به جوش آمده بود به پدر تندی کردم که چرا به این بی ادبان سلام کرده و موجب این بی حرمتی می شوید ، پدر در اوج متانت فرمودند : ما به وظیفه عمل می کنیم.
توضیح: خاطره ای از آقای دکتر حاج محمد علی سامت
(529)
کارت ویزیت!!!
در روزگارانی که کسی شاید تاملی هم روی چنین اموری نداشت ، مرحوم پدر بر مقواهایی شکیل و رنگی اسم خود را حک کرده و آنرا همراه داشتند تا در ملاقات ها و مراوداتی که احتیاج بود در ظهرش یادداشتی فرموده و به مخاطب داده یا در مواقعی که مراجعتی به مکانی نموده و صاحب خانه حضور نداشت ، آنرا بر دربشان بنهند.
توضیح: خاطره ای از آقای حاج محمد سامت
(530)
اهتمام به تحصیل بنات
در روزگارانی که هنوز شرایط مدارس جدید مهیای پذیرش دختران خاندان های مذهبی نبود، مرحوم پدر ما را جهت کسب علم به مکتب خانه می فرستادند.خاطرم می آید که مرحوم ایشان چند باری برای پیگیری امورمان نزد استاد مکتب خانه آمدند و تاکید می کردند که به فرزندانم “نوشتن” یاد دهید.
توضیح: خاطره ای از حاجیه خانم سکینه سامت
(531)
مزاح
چون مرحوم پدر در کِبَر سن تزویج فرموده بودند گاهگاهی با ایشان مزاح کرده و می گفتم چطور انسان مقیدی چون شما در این سال ها تجرد گزیده و مکناد که با متعات تحمل تعب آن را نموده اید!؟
پدر لبخندی نموده و سری تکان داده و می فرمودند : خیر
توضیح: خاطره ای از آقای دکتر محمد علی سامت
(532)
در معرض هلاکت
کلاس اول راهنمایی بودم که می خواستم از طرف مدرسه به اردوی مشهد بروم. مادر مرا خدمت شیخ بردند تا هم خداحافظی کنم و هم ایشان برای من دعا کنند. در این حال که در حیاط مجاور نشسته بودم و منتظر بودم که مراجعین پیش ایشان مرخص شوند ، می شنیدم که فردی زبان به دعا و تعریف و تمجید از شیخ گشوده بود .گویی شیخ کار خیری برایش انجام داده بودند. ناگاه صدای بلند شیخ به حالت مرافعه بلند شد که مجلس را ترک کند هر چند که او همچنان مشغول به تعریف و تمجید بود.
آن هنگام معنی این کار را نفهمیدم، لیک بعدها متوجه شدم که ایشان به خاطر مراقبت از نفس و تقوایشان به کسی اجازه نمی دادند که لب به تمجید از او بیافزاید.
به خاطر افتاد تصویری به همراه نوشته ای از مفسر کبیر قرآن کریم حضرت آیت الله جوادی آملی از سوی یکی از شاگردان که نقل آن خالی از لطف نیست:
حجت الاسلام محمدرضا زائری در صفحه اینستاگرام خود نوشت : روز پنجشنبه که در محضر آیت الله جوادی آملی بودیم یک سید روحانی که با دانشگاهیان از مازندران آمده بودند قبل از سخنرانی ایشان صحبت کرد و خیلی در باره ایشان به ستایش و تجلیل پرداخت و عباراتی گفت که من توی دلم گفتم حتما حاج آقا را شاکی می کند! همان موقع پیرمردی که در انتهای حسینیه کنارم نشسته بود به من گفت : یاد صحبت های فخرالدین حجازی پیش امام افتادم! بعد که آیت الله جوادی سخنرانی خود را آغاز کردند به صراحت در این باره سخن گفتند با این مضمون که این گونه تعابیر افراد را در معرض خطر قرار می دهد و اگر کسی این حرفها را جدی بگیرد خود را به هلاکت انداخته و أصیبت مقاتله!… و فرمودند: وای بر کسی که باورش بشود! و به شکل ضمنی اظهار کردند که گوینده این عبارات مرا در معرض هلاکت انداخته است! و از صحبت هایشان کاملا معلوم بود که خیلی آزرده شده اند.بعدا جناب آقای جعفری که آن موقع در صف های ابتدایی حضور داشته اند این عکس را به من دادند و گفتند: وقتی آن شخص شروع کرد به تعریف و تمجید از حاج آقا ایشان همان سر سجاده توی خودشان رفته بودند و با تأثر سرشان را به راست و چپ تکان می دادند و اظهار ناراحتی می کردند و وقتی ادامه پیدا کرد دستشان را روی گوششان گرفتند که چیزی نشنوند ! این عکس مربوط به همان لحظه است … فقط کسی که از نزدیک با منش و رفتار شخصی و روحیات این آیت لطافت آشنا باشد می تواند درک کندکه در آن لحظات چه قدر آزرده شده اند.
سخن را مزین به کلام امیر بیان علی علیه السلام می نماییم که :
من مدحک فقد ذبحک (میزان الحکمة ، ج۹ ، ص۸۳ ، حدیث ۱۸۲۸۳)
آن کس که تو راستود همانا تو را سر برید.
توضیح: خاطره ای از خانم مهندس سمانه باریک بین
(533)
تعطیل سنن باطله
خلاف باور های عام که در دو ماهه ی بدایت سال (قمری) امر ازدواج را تحدید و تعطیل می کنند ، باری در دهه اول محرم بودیم که شیخ امر فرموده صیغه محرمیت احدی از خویشان که ماقبل از ماه مزبور مقدمات آن مهیا گردیده بود جاری گردد و خود نسبت به این امر مبادرت فرمودند ، چه که:
اعتبار سخن عام چه خواهد بودن
توضیح: خاطره ای از آقای دکتر حاج محمد علی سامت
(534)
قصه شستن چای
چون مرحوم پدر عادت داشتند پس از قیلوله ظهر چای تناول فرموده و هماره خودشان متولی این امر بودند ، ما قبل دم کرده آنرا شسته و سپس دم می کردند. به ایشان عرض کردم که این مقدار شستن به خصوص با آب گرم از رنگ و لعابش می کاهد ، پدر با تملیحی فرمودند :رنگی که با این آب حرمان شود ، همان بهتر که بر جای نماند!
توضیح: خاطره ای از آقای مهندس حاج محمد حسین سامت
(535)
پیش نیازهای اصول فلسفه
آیت الله میرزا رحیم سامت به نقل از استاد خود ، آقا سید موسی زرآبادی چنین نقل می کنند :
پیش از تشرف به نجف اشرف ، به خدمت مرحوم آقا سید موسی زرآبادی رسیدم:….
گفتم : در اصول یک سری اصطلاحاتی وجود دارد که آشنایی با فلسفه را می طلبد.فرمودند: این مقدار آگاهی با خواندن شرح تجرید ، برآورده می شود .از این روی ، ایشان شرح تجریدی برای ما شروع کردند و ما چند درسی خدمت آن مرحوم خواندم و بعد عازم نجف اشرف شدم .
توضیح: مصاحبه با حضرت آیت الله شیخ رحیم سامت ، نشریه حوزه «۱۳۷۴» ص۳۰
(536)
حسن ظن در انتخاب امام جماعت
باری به اتفاق جمع کوچکی از اولاد و احفاد ، مدتی برای مهیا شدن شیخ جهت نماز معطل نشسته تا به جماعت اقتدای شیخ کنیم.
چون شیخ در رسیدند با مشاهده تعطیل و معطلی و تاخیر وقت فضیلت تذکیر فرموده که چرا جماعت را تاخیر داشتید ؟!
عرضه شد که به انتظار امامت شما نشسته بوده و به این جهت برای ثواب جماعت نماز را به تاخیر انداختیم.
شیخ فرمودند :جماعت را برگزار می کردید و سپس به دو نفر از میانمان اشاره نموده و عرضه داشتند به امامت ایشان. (که شاید نظر حضرت شیخ به مترتب بودن ایشان برای امامت جماعت به واسطه ارتباط موسع تر با شیخ و کبار سن شان بود)
توضیح: خاطره ای از آقای مهندس کمال الدین باریک بین
(537)
حاشیه بر کتاب شهید جاوید
متن کتاب صفحه 6 :
3- طبق روایات قطعی، رسول خدا (ص) قبلا شهادت حضرت سید الشهداء علیه السلام را پیشگویی فرموده بود و خود امام حسین (ع) از همان زمان کودکی میدانست که سرانجام شهید خواهد شد. ولی آیا امامی که میداند کشته می شود چگونه ممکن است تصمیم بگیرد که با نیروی نظامی خویش، حکومت یزید را بکوبد ؟ این مطلبی است که جداگانه مورد بحث واقع شده است.
متن کتاب صفحه 7 :
طبیعی است ، بدین جهت که مردم از نظر طرز فکر ، مختلف آفریده شده اند. و مفید است ، بدین جهت که برخورد افکار مختلف سبب تکامل علوم می شود و اگر مردم همه یکسان فکر می کردند هرگز این همه ترقی در علوم و صنایع نصیب بشریت نمی شد و مردم باید با این حقیقت اعتراف و عادت کنند که اظهار نظرهای مختلف در مسائل تاریخی نیز اگر همراه با حسن تفاهم ادب و نزاکت باشد به روشن شدن حقایق و تکامل تاریخ کمک می کند.
متن کتاب صفحه 8 :
سال ها بود وقتی می شنیدم که می گفتند : “امام حسین علیه السلام با این قصد حرکت کرد که خونش ریخته شود و خانواده اش اسیر گردند ” برخودم می لریزیدم و ناراحت می شدم و با خود می گفتم: امامی که باید خون مقدس و پرحرارتش در رگهایش بجوشد و به اجتماع انسانی حرارت بدهد ، حرکت بدهد ، نور ببخشد ، پشتوانه اسلام و مسلمانان باشد ، چرا آن حضرت می خواست این خون پاک و پرحرارت روی خاک بیابان بریزد و جهان انسانی از چنین رهبر عظیمی محروم گردد؟!!
و چرا امام میخواست بانوان سراپرده عصمت که نمونه های کامل عفت اسلامی بودند به دست دشمنان خونخوار اسیر گردند و در گذرگاه های عمومی، در معرض تماشای چشمان حریص اراذل و اوباش درآیند؟!!
این حالت تعجب و استفهام که با گذشت زمان به صورت یک عقده روحی جانکاه و مشکل دردناکی درآمده بود مرا بر آن داشت که در طول چند سال در فرصت های مناسب ، مطالعات پیگیری درباره قیام مقدس سیدالشهداء(ع) بکنم و نتیجه مطالعات این بود که آن عقده روحی گشوده شد و مشکل حل شد. شما حدس می زنید که آن مشکل چگونه حل شد؟
آیا معلوم شده است واقعیت قیام امام غیر از آن است که برای ما ترسیم شده می شد و در خاطر ما نقش بسته بود و آنچه می گفتند و می شنیدیم که “امام با این قصد حرکت کرد که خودش کشته شود و خانواده اش اسیر گردند ” سند قاطع تاریخی ندارد و از این راه مشکل حل شده یا اینکه راز دیگری در این میان هست؟ این کتاب را بخوانید تا حقیقت را دریابید.
متن کتاب صفحه 42 :
فرزدق نمی خواهد بگوید : مردم منافق هستند و با اینکه به شما اظهار علاقه می کنند با اختیار خود به کمک بنی امیه برمی خیزند زیرا چگونه ممکن است روح و دل مردمی با امام باشد و به اختیار خود بر ضد آن حضرت قیام کنند ؟! بلکه منظور فرزدق این است که نیروهای ملی از ته دل و از روی حقیقت به شما ایمان و علاقه دارند و اگر سرنیزه حکومت بگذارد با کمال اشتیاق به کمک شما قیام می کنند ، ولی قدرت حکومت است که نیروهای مردم را به نفع خود استخدام می کند.
متن کتاب صفحه 93 :
ولی از طرفی یک تصوری بین مردم شایع است که آن حضرت از همان مدینه به قصد کشته شدن حرکت و تا آخر در تعقیب همین هدف بوده است ، بنابراین ما باید بدانیم این تصور از کجا و منشاء آن چیست؟
حواشی مرحوم شیخ بر روی برگه به ترتیب متون مزبور:
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صل اله علی اشرف المرسلین محمد و علی اله طاهرین و العن الدائم علی اعدائهم و غاصبی حقوقهم ایل یوم الدین و به نستعین
ص6 (3) طبق روایات قطعی الخ
این جملع اعترافی است از ایشان به اینکه امام علیه السلام عالم بود که سرانجام شهید خواهد شد
ص 7 س 6 طبیعی است الی اخره
اختلاف طرز فکر موثر در اختلاف در تاریخ نیست زیرا تاریخ بیان یک قسمت از قضایایی است مشخص و مربوط به از سنه سابقه و احوال سابقین و قضیه اختلاف در قضیه شخصیه اثباتا و نفیا مربوط به اختلاف در طرز فکر نیست
ص 8 سال ها بود وقتی می شنیدم الی آخر
مانعی ندارد که امام علیه السلام با اینکه می دانست در این قیام مقدس کشته خواهد شد و بانوان شریفش اسیر خواهند شد و مع ذالک چون می دانست مطلب مهمی که ابقا دین و اعلام کلمه حق باشد بر این قیام مقدس مترتب می شود . لذا اختیار فرمودند و از همه چیزی برای رضای خدا گذشت فرمودند و در مقابل تمام آن ابتلائات صبر کردند .روحی و ارواح العالمین به الفداء
لذا باید گفت که قیام و حرکت امام علیه السلام برای اعلای کلمه حق بوده است ولو به کشته شدن خود و اسیر شدن بانوانش باشد .
آقای نویسنده چون غایت قیام و و حرکت را فقط کشته شدن و اسیر شدن بانوان خیال کرده است لذا بر روی گفتار ایشان بر خود می لرزیده و ناراحت می شده است و البته معلوم است که خود را دست بسته تسلیم خصم نماید بلکه باید حتی الامکان از خود و حریم خود دفاع نماید از این جهت امام علیه السلام در تهیه عده و عُده برآمدند و اما اینکه می گوید اگر چنین باشد قیام امام علیه السلام از سرمشق جهانی خارج می شود فقط تعهد محض بود و اختصاص به امام علیه السلام خواهد داشت .
1- اگر به سکوت می گذراند چون امضا سلطنت باطل یزید و نابود شدن دین و آیین بود.
2- این نیز اشتباه است زیرا به طوری که بیان شد می توان قیام امام علیه السلام را دستور کلی دانست که بر هر سکوتی مترتب شود ابقاء باطل و کفر ازهاق دین و آیین بر قیامش از ازهاق باطل و اعلاء کلمه حق و ابقاء اصل دیانت نباید سکوت نبود بلکه باید قیام کرد و لکن تشخیص این موضوع برای امام علیه السلام که از یک سرچشمه عینی الهام می گیرد و عالم به واقعیات می باشد سهل است و این از خطا و اشتباه است و از برای دیگران امری است بسیار مشکل و تاریک
42 فرزدق نهی خواهد بگوید الخ
ظاهر این است که مراد فرزدق این باشد که اهل کوفه مردمان مادی همیشه دنیا طلب(مانند مردم امروز)که هر چیز را فدای دنیا می کنند و بر امر آخرت مقدم می دارند.
93
از آنچه سابقا ذکر شد معلوم شد که فرق است بین آنکه بداند کشته می شود بین آنکه برای کشته شدن حرکت نماید.
متن کتاب صفحه 98:
آنچه درباره این اعثم اینجا درباره خواب امام نوشته است به چند دلیل قابل قبول نیست:
1- هیچیک از مورخان معروف که در طبقه قبل از او می زیسته اند (مثل یعقوبی و مدائنی و ابوحنیفه دینوری) یا همزمان او بوده اند (مثل طبری) این مطالب را ننوشته اند و چون ابن اعثم که مردی است از اهل سنت حتی نزد خود علمای سنت مورد اعتماد نبوده* …..
پاورقی *:کنی و القاب جلد 1 ص 210
حاشیه شیخ ذیل پاورقی:
مراجعه شود به صفحه 305 از کنی و القاب در تحیت عنوان ابن اعثم تا معلوم شود خلاف گفتار ایشان با آنچه مرحوم محدث قمی فرموده اند.
متن کتاب صفحات 324 و 325:
آری فقط در کتاب تفسیر منسوب به امام حسن عسگری علیه السلام در این باره عبارتی هست که برای روشن شدن مطلب عینا آنرا درج می کنیم. در کتاب نامبرده در شرح آیه “و اذقلنا للملئکه اسجدوا لادم- سوره بقره ایه 34” چنین آمده است:
وَ لَمَّا امْتُحِنَ الْحُسَیْنُ ‌علیه‌السلام وَ مَنْ مَعَهُ بِالْعَسْکَرِ الَّذِینَ قَتَلُوهُ وَ حَمَلُوا رَأْسَهُ قَالَ لِعَسْکَرِهِ أَنْتُمْ فِی حِلٍّ مِنْ بَیْعَتِی فَالْحَقُوا بِعَشَائِرِکُمْ وَ مَوَالِیکُمْ وَ قَالَ لِأَهْلِ بَیْتِهِ قَدْ جَعَلْتُکُمْ فِی حِلٍّ مِنْ مُفَارَقَتِی فَإِنَّکُمْ لَا تُطِیقُونَهُمْ لِتَضَاعُفِ أَعْدَادِهِمْ وَ قُوَاهُمْ وَ مَا الْمَقْصُودُ غَیْرِی فَدَعُونِی وَ الْقَوْمَ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُعِینُنِی وَ لَا یُخَلِّینِی مِنْ حُسْنِ نَظَرِهِ کَعَادَاتِهِ فِی أَسْلَافِنَا الطَّیِّبِینَ فَأَمَّا عَسْکَرُهُ فَفَارَقُوهُ وَ أَمَّا أَهْلُهُ الْأَدْنَوْنَ مِنْ أَقْرِبَائِهِ فَأَبَوْا وَ قَالُوا لَا نُفَارِقُکَ
حاشیه شیخ:
عبارت وَ لَمَّا امْتُحِنَ الْحُسَیْنُ ‌علیه‌السلام وَ مَنْ مَعَهُ بِالْعَسْکَرِ الَّذِینَ قَتَلُوهُ وَ حَمَلُوا رَأْسَهُ دلالت واضحه دارد که این کلام از امام علیه السلام بعد از برخورد با لشکر کوفه بوده است در کربلا و در منزل زباله هنوز با عسکری برخورد نشده بود.
توضیح: کتاب شهید جاوید اثر حجت الاسلام صالحی نجف آبادی چاپ اول
(538)
ما طالب آنیم که مطلوب نوشتست
کودک که بودم بارها مباحثه مرحوم پدرم(مرحوم حجت الاسلام حاج شیخ اسماعیل یعقوبی مصاهر شیخ) که هم در درس کثرت علما و مراجع عظام تقلید در قم و نجف توفیق شرکت داشت و هم ربط و ارتباطی موثر با بیوت و دفاتر ایشان و شناختی طلبگی از حوزه های معظم فقهی داشت ، بودم که به حضرت شیخ با ادله علمیت و معروفیت ایشان ، استدلال به ابراز وجود جهت اقامه مرجعیت می کردند و هر بار شیخ با نهی لسان و اشارتی می فرمودند که بنده در این مقام نیستم و علقه ای هم به این امر ندارم.
بعدها و در بزرگسالی در خلال تشرف مکرر شیخ به منزل گاهی که در قم ، مرحوم پدر ابتنا کرده بودند حضور علما و مراجع عظام را شاهد بودم یا در خلال همراهی با پدرم در بیوت علمای تراز اول قم ، قوه علمیت و جامعیت شیخ در سخن ایشان از شیخ برایم گواهی گردید ، آن اصرار و انکارها برایم معنایی حقیقی می یافت.
توضیح: خاطره ای از آقای مهندس حاج حامد یعقوبی
(539)
رسیدگی به احوال همسایگان
پس از فوت مرحوم شوی ام ، شیخ حال و احوال مان را بیش از پیش می پرسید. گاه گاهی نان و شیر و اطعمه و اشربه ای برایمان می آورد و از ایتامم دلجویی می فرمود؛ هر چند که دست بسته نبودم لیک این امر شیخ را از پیجویی احوال مان باز نمی داشت.
هرزگاهی شیخ به درب خانه مان می آمد و بر همان درب خانه احوال مان می پرسید و می فرمود که همسایه باید از حال همسایه باخبر باشد.
توضیح: خاطره ای از خانم مریم پایروند- و مرحوم آقای حاج سید جلال زرآبادی
(540)
ان الله یدافع عن الذین آمنوا
شیخ را بر ظن تهمت بد اندیشان در ابتنای مسکنی که توسط احدی از ابنای ایشان بر گوشه ای از بیت شیخ بنا گردیده بود نهیب می دادند . شیخ بی اعتنا به این سخنان ، می فرمود که این بنا از مال حلالی است و ابتنایش بلا اشکال.
توضیح: خاطره ای از خانم فرحناز فاطمه عظیمی
(541)
بهشت را به بهانه دهند
می فرمودند که خداوند آمرزنده است و به هر بهانه است می خواهد بخشش و مغفرت خود را نصیب بندگان فرماید و آنگاه مثالی می زدند از احدی آدم های ساده روزگار خود که در مجالس ترحیم و تشییع حاضر می شد و برای رفتگان جمع طلب آمرزش و مغفرت می کرد. می فرمودند او نیز به گونه ای بهشت را برای خود خریده است.
توضیح: خاطره ای از حاجیه خانم سکینه سامت – درباره مرحوم حاج کاظم فارسیانی
(542)
از دعای ظرف غذای خود محروم نباشیم
توصیه می فرمودند که ظرف خود را پس صرف غذا چنان پاک و طیب کرده و از اسراف بپرهیزد که ظرف و مظروفش به شهادت این امر بر شما در اخری برخاسته و دعایتان کند. البته از پاک کردن استخوان های اطعمه ی گوشتی پرهیز داده و می فرمودند کراهت دارد که آنرا کاملا به دندان کشید و تناول کرد.
توضیح: خاطره ای از حاجیه خانم سکینه سامت
(543)
اسم با مسمی
چون بازار اسامی متعدده بر کودکان گرم بود و هر کسی به فراخور علایق و سلایق خود، نامی خواه از باستان و گاه داستان و یا جعل از فرهنگ بیگانه بر فرزندان خود می داشت و خلاف عرف جامعه ایرانی اسلامی در قرون متمادی ، بهره از اسامی مذهبی کم رنگ می گردید ، شیخ فرمود که منعی نیست اگر نامی که می نهند با معنا و مسمی باشد
توضیح: خاطره ای از حاجیه خانم سکینه سامت
(544)
اموال مصادره
انقلاب که شد از اموال مصادره ای وسیله کوچکی به غنیمت آوردند! شیخ نهی شدید فرموده و پس فرستاده و عرضه داشتند که زین پس چنین الطافی بر ما نفرمایید?!
توضیح: خاطره ای از حاجیه خانم فاطمه سامت
(545)
افقه فقهای فی البلد
در بدایت انقلاب جمعی از فقها و علمای طراز اول شهر نامه ای به رهبری نگاشته و شیخ را افقه فقهای فی البلد و اولی برای حاکمیت شرع شهر دانستند لیکن ایشان با آن همه فقهی و علمی و اصرار برای ورود به خارج (فقه) از باب تواضع درس خود را در همان مقدمات و سطح نگاه داشته بودند، هر چند به هر اشکالی در سطوح فوق با حافظه فوق خود مسلط بودند.این منتهای تواضع ایشان بود و اینکه معتقد بودند طلاب باید در پایه قوی باشند.
توضیح: خاطره ای از حجت الاسلام حاج شیخ عباس قدس
(546)
بزرگواری در عین تواضع
تازه ملبس شده و طبعا خود را به مقید به مستحبات به خصوص سلام به علما می دانستیم. با هم درس خود (آقا شیخ مجتبی خسروی) هر روز از گذر عبیدزاکان که می گذشتیم چشم مان به شیخ می افتاد. روز اول تا خواستیم پیش سلام شویم ، شرمنده تواضع شیخ شده و ایشان بدایه السلام شدند.با خود عهد کردیم که روز دوم با حواس جمع از آنجا عبور کرده تا سلام را مقدم داریم، باز نشد و سوم روز عزم جزم کرده تا از دور هم شده سلام بلندی گوییم ، اما چون سر افراشتیم تا از بعید سلام و ادبی کنیم ، دست شیخ به نشانه سلام بر سینه بود و فهمیدیم که ما را یارای شیخ نیست و متاسفانه شاید در سطح جامعه چنین بزرگوارانی که بی خدم و حشم و مرید رفت و شد می کنند مورد توجه و بهره عوام نمی آیند.
توضیح: خاطره ای از حجت الاسلام حاج شیخ عباس قدس
(547)
لحظه ای لا معطلی
مرحوم پدر را هیچگاه معطل و بیکار ندیدم. بعضا که سفره غذا پهن می شد و تا مقدمات مهیا شود ، پدر ولو آن چند لحظه را به نماز و ذکر و نکته ای اخلاقی بهره می دادند تا وقت به بطالت نرود.
توضیح: خاطره ای از آقای حاج محمد سامت
(548)
صوفی ابن الوقت باشد
باری در خدمت پدر به مشهد مشرف بودیم. هر بار که برای خروج از حرم قرار می گذاشتیم ، ایشان زودتر از موعد بر قرار حاضر می شدند. سوال کردم چگونه است که هر بار شما زودتر بر قرار حاضر می شوید ، می فرمودند : خلف وعده نباید کرد
توضیح: خاطره ای از خانم نرگس سامت
(549)
اهمیت تعلم
تازه طلبه ای بودم و عزم کرده بودم برای اوقات فراغت و فرهنگ جوانان و نوجوانان روستایی دورافتاده در حوالی بویین(زهرا) کاری کنم.
شب گذشته بود که خدمت شیخ رسیدم و عرض حاجت کردم ، شیخ با تشویق لسانی و هبه مبلغی قابل توجه (میلغ پنج هزار ریال در سال ۱۳۵۰ شمسی) اهتمامم را بر این امر راسخ کرد.
توضیح: خاطره ای از حجت الاسلام مولایی (به نقل از دکتر سید مهدی سیاه پوش)
(550)
توجهات از عالم اموات

شهادت احدی از ائمه علیهم السلام بود لیک بر اثر غفلت قصد پخت غذایی داشتم که معمولا در اعیاد و خوشی ها طبخ می شود.
شب پدر را در خواب دیدم که با عتاب خطابم می فرمایند که “روز از این بهتر نبود”
همچنین احدی از مجاورین نقل می کنند، بعد از نماز ظهر قیلوله ای کرده بودم و نماز عصر را به تاخیر انداختم که ناگهان در عالم خواب مرحوم شیخ را دیدم که نهیبم می زند که هنگامه قضای عصر است.چون براق شدم اندک وقتی برای ادای نماز باقی بود و به حمدلله به سبب توجهات مرحوم شیخ به عالم ملکوت نمازم قضا نشد.
توضیح: خاطره ای از حاجیه خانم سکینه سامت- و احدی از مجاوران به خدمت حجت الاسلام حاج شیخ محمد رضا سامت
(551)
شهریه طلاب
رفت و شدی جهت استمزاج علوم دینی به حوزه داشتیم. شیخ همچون دیگر طلاب به ما شهریه ای می دادند سپس در دفتری نام و مبلغ مزبور را درج کرده، لیکن می فرمودند که این مبالغ به عنوان قرض است و اگر در حوزه ماندگار نشدید باید آن را باز پس دهید.
توضیح: خاطره ای از حجت الاسلام آقای سید ناصر قوامی (به نقل از آقای عباس عسگری)
(552)
تجلیل رهبری کشور
حسب شنیده پس از ارتحال مرحوم پدر در جلسه ای با حضور ائمه جمعه ، رهبری با ناراحتی از امام جمعه وقت شهر (قزوین) گلایه می نمایند که چرا ایشان را در جریان ماوقع در زمان مزبور قرار نداده اند و سپس با تمجید از مقام مرحوم والد ابراز می دارند که” ایشان از قدما بودند”
خاطر نشان می گردد حین دوران الیم بیماری مرحوم شیخ و پس از ارتحال بارها هیأت های مامور از طرف ایشان جهت اطلاع از سلامت ایشان و تفقد از بیت به حضور پذیرفته شدند.
توضیح: خاطره ای از دکتر حاج محمد علی سامت
(553)
بهشت گوارایتان
باری شیخ و احدی از علمای مشهد (مرحوم علم الهدی) در گذری بر هم رسیده به مختصر کلامی مراوده سپس سخن کوتاه کردند ؛ آنگاه شیخ با مزاحی بر قفای ایشان زد و با این مضمون که باقی در بهشت به دیدار پایان داد.
همچنین در آخرین تشرف شیخ به آستانه مقدسه حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام ، شیخ و بهجت عارفان(مرحوم حاج شیخ تقی بهجت فومنی) در بالای سر حرم مطهره با هم دیداری داشتند و در موقع وداع شیخ خطاب به ایشان فرمودند: دیدار بعدی در بهشت!
توضیح: خاطره ای از حجت الاسلام حاج شیخ محمد رضا سامت- آقای حاج محمد سامت به نقل احدی از احفاد
(554)
بی برکتی بانک ها
چون ابتنای دکانی جدید کرده و سخت بدهکار و مستاصل از قرض و قول ها بودم ، روزی شیخ را دیدم.
خود از احوالم پرسید و من شرح ما وقع کردم.سپس بعد چند روزی مرا به صندوقی که جمعی از خیرین به مومنین قرض الحسنه می دادند حواله ام دادند و مشکلاتم مرتفع شد. سپس فرمودند :سراغ بانک ها نروید که برکت از مالتان را می رباید.
توضیح: خاطره ای از آقای حاج مصطفی جباری
(555)
کراهت تنهایی در منزل
بعض اوقات که جده و عیالات شیخ در سفر بودند ، ایشان تاکید داشتند که تنها در منزل نمانده و شاید هنوز از سر شب ساعتی نرفته بود که بنده را مطلع می کردند و می فرمودند خدمت برسم.
توضیح: خاطره ای از آقای مهندس علی(حمید)جباری
(556)
وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا
می فرمودند :دوست فقط خدا ؛ رفیق باز نباشید که دوست واقعی فقط خداست.
توضیح: خاطره ای از آقای مهندس کمال الدین باریک بین
(557)
وصیت ثلث

چون مرحوم همسرم در خصوص ثلث اموال پس حیات وصیتی نفرموده بودند از مرحوم پدر کسب تکلیف کردم.
فرمودند هر چند این از نجابت و سخاوت آن مرحوم است که وراث را مبسوط الید نموده اند لیکن شما نیز ایشان را از خیرات محروم ننمایید.
توضیح: خاطره ای از حاجیه خانم سکینه سامت
(558)
زعفر جنی
مرحوم ابوی نقل می فرمودند که مرحوم آیت الله آقا سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی رحمه الله علیها ، مجلس بزرگداشتی به جهت ارتحال زعفر جنی (رئیس فرقه شیعیان اجنه)که منقولست در روز عاشورا خدمت اباعبدالله الحسین علیه السلام رسید و تقاضای قتال با اعدای آن حضرت را نمود، برگزار کردند.
توضیح: خاطره ای از حجت الاسلام حاج شیخ محمد رضا سامت
(559)
استخاره ازدواج
خدمت حضرت ابوی رسیدم و تقاضای استخاره جهت امر ازدواج کردم. مرحوم شیخ امتناع فرمودند و امر کردند خودم استخاره کنم و مضمون فرمایش شان این بود که بهترست در امر مزبور، خود شخص استخاره کند.به خاطر دارم چنین خاطره ای در زمان اخوی بزرگ هم رخ داد.
توضیح: خاطره ای از آقای مهندس حاج محمد حسین سامت
(560)
تا قران آخر
اواخر عمر شریف مرحوم پدر که مطلع بودیم کرور کرور وجوهات در ید ایشان بود ، صبح پدر قبل روضه مان از من پرسیدند که پول همراه تان هست ؟! فعلا که من چیزی در بساط ندارم که پول روضه خوان ها را بدهم ، ان شاء الله خداوند تا عصری روزی برساند.
یعنی مرحوم ابوی تا قران آخر وجوهات را خرج امور دین می کردند و برای خود هیچ پس اندازی نداشتند.
توضیح: خاطره ای از حاجیه خانم سکینه سامت
(561)
منتهی الامال
بیش از دیگر اخوان و همشیرها اهل مطالعه و کتاب بودم، پدر توصیه ام می فرمودند به جای این کتب متفرقه ، منتهی الآمال را دست بگیرید.
توضیح: خاطره ای از آقای مهندس حاج محمد حسین سامت
(562)
متابع عرف
قدیما اینگونه عرف بود که بزرگ ترها پس از به خانه بخت رفتن بنات به دیدارشان می رفتند و از احوال شان جویا می شدند.
علی رغم آنکه بیشتر وقت و فرصت مرحوم پدر به تتبع و تأملات فقهی و مشغولیات دینی می گذشت اما از رسوم معمول و مطلوب روزگار نیز غافل نبوده و پس از چند روزی که خانه بخت رفتم ، روزی با هدیه ای(رساله فقهی مرحوم آیت الله بروجردی رحمه الله-کتری لعابی) به دیدنمان آمدند.
توضیح: خاطره ای از حاجیه خانم فاطمه سامت حاجیه خانم طیبه سامت

فارسی سازی پوسته توسط: همیار وردپرس